فرآیند تحقق تمدن اسلامی

از منظر حضرت آیت ‌الله سید ‌علی خامنه ‌ای

ادامه از قبل:

فرآیند تحقق تمدن اسلامی

برای تحقق تمدن اسلامی با مختصات مذکور چنانچه مطرح شد مراحل پنجگانه: انقلاب اسلامی، نظام اسلامی، دولت اسلامی، جامعه اسلامی و تمدن اسلامی در سطح امت اسلامی و پس‌ از آن در عرصه جهانی ضروری مینماید. (همان:۱۳۷۹/۰۹/۱۲).

مرحله اول : یعنی وقوع انقلاب اسلامی : میتوان مهمترین مسئله را تلاش برای براندازی رژیم طاغوتی پهلوی (همان:۲۱/۰۹/۸۰) و کسب اختیارات برای تحقق بسته دین بیان کرد چرا که «در فضای نظام غیردینی، انسان اگر خیلی هنر کند، فقط میتواند به وظایف فردی خود عمل کند که آن وظایف فردی دینی هم در آن شرایط تأثیر لازم را نمیگذارد؛ یعنی آن تعالی و نورانیت لازم را به وجود نمیآورد؛ بخش مهمی از آن هدر میرود –طبیعی است که فضای محیط بر انسان، با محتویات ذهن انسان اصطکاکی دارد– و بخشی از آن اثر میکند. این حداکثر چیزی است که در نظامی که دین حاکمیت ندارد و مجاری امور در دست دین خدا و قانون الهی نیست، گیر انسان میآید» (همان:۲۱/۰۹/۱۳۸۰)

مرحله دوم : یعنی تأسیس نظام اسلامی : را میتوان از ۱۲فروردین ۱۳۵۸ تا ۱۲آذر همان سال که به همه ‌پرسی قانون اساسی منجر شد نامید که طی آن «هندسه ‌ی عمومی جامعه» (همان) شکل گرفت. به عبارتی ما در این مرحله شاهد شکل‌ گیری نظام اسلامی به‌ طور اجمالی هستیم. این مرحله و تثبیت آن و البته تتمیم نظام سازی تا پایان جنگ تحمیلی ادامه مییابد.

مرحله سوم : دولت اسلامی است. در مرحله دولت اسلامی آنچه اهمیت دارد اسلامی شدن روش و منش دولتمردان است. (همان:۱۲/۰۹/۷۹) به عبارتی در این بخش که به ‌تدریج رخ میدهد به دنبال نظام سازی تفصیلی و تحقق آن هستیم. در اصل چهارم قانون اساسی درباره اسلامیت نظام جمهوری اسلامی چنین آمده است: «کلیه قوانین و مقررات مدنی، جزائی، مالی، اقتصادی، اداری، فرهنگی، نظامی، سیاسی و غیر اینها باید بر اساس موازین اسلامی باشد. این اصل بر اطلاق یا عموم همه اصول قانون اساسی و قوانین و مقررات دیگر حاکم است و تشخیص این امر بر عهده فقهای شورای نگهبان است».

این ماده به ‌عنوان یک قاعده آمره دلالت بر این دارد که کلیه قوانین و مقررات مدنی، جزائی، مالی، اقتصادی، اداری، فرهنگی، نظامی، سیاسی و غیر اینها باید بر اساس موازین اسلامی باشد. در اصل ۹۶ قانون اساسی از شورای نگهبان خواسته ‌شده که عدم مغایرت مصوبات مجلس شورای اسلامی را با احکام اسلامی و قانون اساسی تشخیص دهد. بلاشک عدم مغایرت سطح نازل و هرچند مهم از افق بلند انقلاب اسلامی است که میباید در آن کلیه قوانین برگرفته از موازین اسلامی باشد. این همان مطلبی است که از آن با عنوان نظام سازی تفصیلی یاد شد.

در این مرحله بر اساس آنچه گفته شد وقوع دو مسئله ضروری است.

الف) اسلامی سازی نظامها و روشها.

ب) تربیت و شکل‌ گیری دولتمرد. در تراز و تطبیق مسئولین با ضوابط و شرایط دولتمرد اسلامی (همان).

نکته بسیار مهم آنکه تحقق جامعه اسلامی که در مرحله بعدی رخ میدهد منوط به تحقق دولت اسلامی است و جز از رهگذر تشکیل دولت اسلامی، جامعه اسلامی شکل نخواهد گرفت.(همان) به نظر میرسد شکل‌ گیری دولت اسلامی و اسلامی سازی تفصیلی آن نیازمند تحقق چند بخش است.

اولین بخش، طراحی الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت به ‌عنوان هندسه جامع و تفصیلی است. مقام معظم رهبری طراحی الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت را دستور کار قطعی نظام جمهوری اسلامی میدانند. (همان:۱۵/۰۵/۹۲) و در اهمیت آن میفرمایند: «وقتی میگوییم الگوی ایرانی – اسلامی، یعنی یک نقشه ‌ی جامع. بدون نقشه‌ ی جامع، دچار سردرگمی خواهیم شد؛ همچنانکه در طول این سی سال، به حرکتهای هفت و هشتی، بی ‌هدف و زیگزاگ مبتلا بودیم و به این در و آن در زدیم. گاهی یک حرکتی را انجام دادیم، بعد گاهی ضد آن حرکت و متناقض با آن را –هم در زمینه ‌ی فرهنگ، هم در زمینه ‌ی اقتصاد و در زمینه ‌های گوناگون– انجام دادیم!» (همان:۱۰/۰۹/۸۹) ، با چنین جایگاهی، الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت نسبت به همه اسناد جایگاه بالادستی خواهد داشت. (همان)

دومین بخش، و در گام بعدی باید زیر بخشهای این نقشه جامع، مبتنی بر مبانی اسلامی طراحی و تکمیل گردد. در این بخش میباید با دوری از تقلید محوری و نیز رویکرد تطبیق اسلام با نظریات غربی که در بطن خود همان رویکرد تقلید را میپرورد تلاش گردد تا علم دینی طراحی گردد. در همین بخش، طراحی مستحکم پایه ‌های علوم انسانی، شناخت موضوعات و صدور حکم که با موضوع فقاهت نیز گره میخورد بسیار حیاتی است.

در گام سوم، چنانچه بیان شد باید تلاش گردد تا این دستاوردها در مصدر تصمیم ‌گیری دولت قرار گیرد و ویژگیها و استانداردهای دولتمردان نیز با این ویژگیها تطبیق گردد.

بر اساس آنچه به ‌اختصار بیان شد میتوان تحقق دولت اسلامی و انتقال از این مرحله ‌به ‌مرحله جامعه اسلامی را نیازمند تحقق گامهای زیر دانست که درواقع تفصیلی از گامهای بیان ‌شده در همین بخش است.

-    تولید فکر و نظریه

بر اساس آنچه در مقدمه و تعریف مختصات تمدن اسلامی مطرح شد اساساً انقلاب اسلامی به دنبال درافکندن طرحی نو و پی ‌ریزی تمدنی جدید در مقابل مکاتب لیبرال دمکراسی و کمونیستی غرب و شرق بود و ازاین ‌رو بیش از آنکه انقلابی سیاسی و اقتصادی باشد انقلابی تحولخواه و فرهنگی است. از همین روی موفقیت انقلاب اسلامی و دستیابی آن به اهداف، منوط به تکمیل طرح اندیشه‌ ای است که انقلاب اسلامی منادی آن است. لذا بدون شک بدون نظریه ‌پردازی و تولید فکر اساساً امکان سیر نظام اسلامی به سمت تحقق جامعه اسلامی و شکل ‌گیری تمدن اسلامی وجود ندارد. ازاین ‌رو مقام معظم رهبری، تولید فکر را در درجه اول تمدن سازی دانسته و برای آن نقشی حیاتی و تاریخ ‌ساز قائل ‌اند. (همان: ۱۳۸۵/۰۳/۲۵) و با توجه به ماهیت انقلاب اسلامی، در طراحی الگوی حرکت، بیش از هر چیزی علاوه بر استفاده از دستاوردهای دیگران نیاز به تولید فکر و نوآوری برآمده از منابع اسلامی وجود دارد. به ‌عنوان نمونه مقام معظم رهبری با اشاره به ‌جایگاه عدالت در کنار رفاه و معنویت در کنار علم در این ‌باره میفرمایند:

«ما میخواهیم کشورمان از همه ‌ی جهات ـازلحاظ علمی، از لحاظ اقتصادی، ازلحاظ فناوری، ازلحاظ سیاسی ـ به پیشرفت برسد، مردم به رفاه دست پیدا کنند؛ اما در کنار پیشرفت، میخواهیم کشور عادلانه و با عدالت اداره بشود؛ این مهم است... . ممکن است بعضی از صاحب‌ نظران و به‌ اصطلاح تئوریسین های اقتصادی بگویند: آقا نمیشود؛ اگر بخواهید به پیشرفت اقتصادی دست پیدا کنید، ناچار باید فاصله ‌ی طبقاتی را قبول کنید و بپذیرید! اینجاست که ما عرض میکنیم «نوآوری». نباید خیال کنیم که نسخه ‌های اقتصادی غرب، آخرین حد دستاورد بشری است؛ نه، این هم یک نسخه‌ ای است، دوره ‌ای دارد؛ آن دوره طی میشود و فکر تازه و فکر نویی به میدان وارد میشود؛ بگردید آن فکر نو را پیدا کنید؛ شاخص باید این باشد.» (همان:۰۱/۰۱/۱۳۸۷)

مقام معظم رهبری تمدن سازی بدون تولید فکر و تدوین مبانی معرفتی را ناممکن دانسته و با توجه به همین ضرورت بیان میدارند که میباید با یک کار پرحجم و کیفی، مدلهای موردنیاز در زندگی هم در ساحت نرم ‌افزاری که حوزه سبک زندگی است و هم در ساحت سخت ‌افزاری استخراج گردد. (همان:۱۳۹۱/۰۷/۲۳)

ایشان برای تحقق هر تمدنی دو شرط اساسی مطرح میکنند که در رأس آن تولید فکر قرار دارد دیگری پرورش و تربیت نیروی انسانی لازم است. از نظرگاه آیت‌ الله خامنه ‌ای حوزه ‌های علمیه و دانشگاهها در فرآیند تولید فکر و تربیت منابع انسانی نقش اول را دارا هستند و در فرآیند ایجاد تمدن نوین اسلامی باید این نقش را ایفا کنند.

مقام معظم رهبری با توجه به همین عامل «نگاه اجتهادی و عالمانه به عرصه‌‌های گوناگون، از علوم انسانی تا نظام تعلیم و تربیت رسمی و از اقتصاد و بانکداری تا تولید فنی و فناوری و از رسانه ‌‌های مدرن تا هنر و سینما و تا روابط بین‌‌الملل و غیره و غیره ، از لوازم مهم تمدن سازی میدانند» (همان:۱۳۹۲/۰۲/۰۹) ایشان در تشبیه مسیر برآمده از انقلاب اسلامی به جدول بیان میدارند که این جدول خانه‌ های خالی دارد و موانعی پیش روی آن وجود دارد و میباید با خردورزی و تولید فکر کامل گردد. (همان:۱۴/۰۳/۱۳۹۳)

مقام معظم رهبری تولید نظریه مبتنی بر مبانی اسلامی را وظیفه اصلی حوزه علمیه دانسته و در این زمینه میفرمایند:

«نظریه ‌پردازى سیاسى و نظریه ‌پردازى در همه ‌ى جریانهای اداره ‌ى یک ملت و یک کشور در نظام اسلامى به عهده ‌ى علماى دین است. آن ‌کسانی میتوانند در باب نظام اقتصادى، در باب مدیریت، در باب مسائل جنگ و صلح، در باب مسائل تربیتى و مسائل فراوان دیگر نظر اسلام را ارائه بدهند که متخصص دینى باشند و دین را بشناسند. اگر جاى این نظریه ‌پردازى پر نشد، اگر علماى دین این کار را نکردند، نظریه ‌هاى غربى، نظریه‌ هاى غیردینى، نظریه ‌هاى مادى جاى آنها را پر خواهد کرد. هیچ نظامى، هیچ مجموعه‌ اى در خلأ نمیتواند مدیریت کند؛ یک نظام مدیریتى دیگرى، یک نظام اقتصادى دیگرى، یک نظام سیاسى دیگرى که ساخته ‌و پرداخته ‌ی اذهان مادى است، میآید جایگزین میشود؛ همچنانکه در آن مواردى که این خلأها محسوس شد و وجود داشت، این اتفاق افتاد…

وقتى اینها رایج شد، مدیران بر اساس آنها تربیت میشوند؛ همین مدیران میآیند در رأس دانشگاه، در رأس اقتصاد کشور، در رأس مسائل سیاسى داخلى، خارجى، امنیت، غیره و غیره قرار میگیرند. حوزه ‌هاى علمیه و علماى دین پشتوانه ‌هایی هستند که موظف ‌اند نظریات اسلامى را در این زمینه از متون الهى بیرون بکشند، مشخص کنند، آنها را در اختیار بگذارند، براى برنامه ‌ریزى، براى زمینه ‌سازیهاى گوناگون… در زمینه ‌هاى گوناگون، امروز نیاز وجود دارد؛ هم براى نظام اسلامى، هم در سطح کشور، هم در سطح جهان. تبیین معرفت ‌شناسى اسلام، تفکر اقتصادى و سیاسى اسلام، مفاهیم فقهى و حقوقى ‌اى که پایه ‌هاى آن تفکر اقتصادى و سیاسى را تشکیل میدهد، نظام تعلیم و تربیت، مفاهیم اخلاقى و معنوى، غیره، غیره، همه ‌ى اینها باید دقیق، علمى، قانع‌ کننده و ناظر به اندیشه ‌هاى رایج جهان آماده و فراهم شود؛ این کار حوزه ‌هاست. با اجتهاد، این کار عملى است. (همان:۲۹/۰۷/۱۳۸۹)

مقام معظم رهبری در سال 1379 نیز در جمع روحانیون و فضلای حوزه علمیه قم در فیضیه در پاسخ به این سؤال نقش ‌آفرینان تمدن اسلامی چه کسانی هستند؟ ناظر به همین حقیقت، علمای دین را دارای محوری ‌ترین نقش دانسته و فرمودند: «بدون شک مدیران جامعه جزو نقش ‌آفرینان هستند؛ سیاستمداران جزو نقش ‌آفرینان هستند؛ متفکّران و روشنفکران جزو نقش ‌آفرینان هستند؛ آحاد مردم هرکدام به نحوى میتوانند درخور استعداد خود نقش ‌آفرینى کنند؛ اما نقش علماى دین… یک نقش یگانه است؛ نقش منحصر به ‌فرد است. مدیران جامعه هم براى اینکه بتوانند درست نقش‌ آفرینى کنند، به علماى دین احتیاج دارند. سیاستمداران و فعّالان سیاسى در جامعه نیز همینطور. محیطهای گوناگون علمى و روشنفکرى نیز همینطور… نقش‌ آفرینى را به علماى دین منحصر نمیکنیم؛ اما جایگاه نقش ‌آفرینى علماى دین را از همه ‌ى جایگاههای دیگر برجسته ‌تر مى ‌بینیم؛ به این دلیل روشن که در این راه، اندیشه ‌ى دینى و ایمان دینى براى انسانها لازم است؛ تولید فکر اسلامى براى این راه ضرورى و لازم است و اگر علماى دین سر صحنه نباشند، دیگرى نمیتواند این کار را انجام دهد».

-    تولید علم:

از دیدگاه مقام معظم رهبری، علم کلید اصلی تمدن سازی و رسیدن به نقطه ‌ی مطلوب و همچنین لازمه ‌ی پیشرفت همه ‌جانبه کشور است. مقام معظم رهبری لازمه تأثیرگزاری را اقتدار علمی میدانند و معتقد هستند «یک ملت، با اقتدار علمى است که میتواند سخن خود را به گوش همه‏ ى افراد دنیا برساند؛ با اقتدار علمى است که میتواند سیاست برتر و دست والا را در دنیاى سیاسى حائز شود.» (۲۳/۰۵/۱۳۶۹(

تولید علم انحصار در علوم پایه و فنی و مهندسی و تجربی ندارد بلکه از مهمترین حوزه ‌ها و شاید مهمترین حوزه، علوم انسانی است. مقام معظم رهبری در این ‌باره میفرمایند: «مسئله تولید علم فقط مربوط به علوم پایه، تجربى و… نیست، بلکه شامل همه علوم و از جمله علوم انسانى است.» نکته مهم رابطه بین تولید فکر و نظریه با تولید علم است. این رابطه در علوم انسانی رابطه ‌ای مستقیم و تنگاتنگ است و نظریه ‌های حاکم تأثیر تام بر علوم انسانی دارند. (همان:۱۴/۰۶/۱۳۸۹)

ایشان در همین رابطه با اشاره به رابطه نظریه و علوم مدون در حوزه اقتصاد و مدیریت و… میفرمایند: «ما نمیگوییم علوم انسانی غیر مفید است؛ ما میگوییم علوم انسانی به شکل کنونی مضر است؛ بحث سر این است… بحث سر این نیست که ما جامعه ‌شناسی یا روانشناسی یا علم مدیریت یا تعلیم و تربیت نمیخواهیم یا چیز خوبی نیست یا فایده ‌ای ندارد. چرا؛ قطعاً خوب است؛ قطعاً لازم است. من یکی از حرفهایی که دارم، همین رشته ‌ی تعلیم و تربیت در حوزه است. بحث در این نیست که این علوم مفید نیست؛ بحث در این است که اینی که امروز در اختیار ما قرار دادند، مبتنی بر یک جهان‌ بینی است غیر از جهان ‌بینی ما.

علوم انسانی مثل پزشکی نیست، مثل مهندسی نیست، مثل فیزیک نیست که جهان ‌بینی و نگرش نسبت به انسان و جهان در آن تأثیر نداشته باشد؛ چرا، تأثیر دارد. شما مادی باشید، یک‌ جور علوم انسانی تنظیم میکنید. علوم انسانی ما برخاسته ‌ی از تفکرات پوزیتیویستی قرن پانزده و شانزده اروپاست. قبلاً که علوم انسانی ‌ای وجود نداشته است؛ آنها آمده‌اند همین اقتصاد را، همین جامعه ‌شناسی را در قرن هجدهم و نوزدهم و یک‌ خرده قبل، یک‌ خرده بعد تدوین کردند و ارائه دادند؛ خب، این به درد ما نمیخورد. این علوم انسانی، تربیت‌ شده و دانش ‌آموخته ‌ی خود را آنچنان بار میآورد که نگاهش به مسائل مبتلا به آن علم و مورد توجه آن علم -چه حالا اقتصاد باشد، چه مدیریت باشد، چه تعلیم و تربیت باشد– نگاه غیر اسلامی است. میبینیم همان شخص متدین در داخل دانشگاه که فرض کنید مدیریت یا اقتصاد خوانده، هرچه با او درباره ‌ی مبانی دینی این مسائل حرف میزنیم، به خرجش نمیرود. نه اینکه رد میکند، نه؛ اما آنچه شما در باب اقتصاد اسلامی با او حرف میزنید، با یافته ‌های علمی او، با آن دو دو تا چهار تاهایی که او در این علم تحصیل‌کرده، جور درنمیآید.» (همان:۲/۰۸/۱۳۸۹)

در حوزه علم و فناوری نیز تأثیر این نظریات میتواند حداقل در جهت گیری علم موثر باشد. بی ‌شک چنانچه مطرح شد علم بدون اخلاق و معنویت به ابزاری برای هوسهای نفسانی و استضعاف دیگران تبدیل خواهد شد. (همان:۲۴/۸/۱۳۷۲)

بر این اساس رابطه دو نهاد حوزه علمیه و دانشگاه رابطه ‌ای اساسی و خطیر بوده و یکى از اساسی ترین و پیچیده ‌ترین و عمیقترین مسائل انقلاب است. در این رابطه، علاوه بر اینکه جهت ‌گیری زندگی فردی و اجتماعی تصحیح میگردد و احکام متناسب با مسائل روز و حادث شونده به ‌طور عمیق استخراج میگردد، زندگی نیز در اثر نوآوریهای علمی تسهیل میگردد. (همان:۲۴/۰۹/۱۳۷۷)

-    کاربست الگو در عرصه زندگی

گام بعدی در زنجیره اقدام را میتوان کاربست و عینیت ‌بخشی به الگوهای به‌ دست‌ آمده دانست. بی ‌شک این الگوها میباید در بخشهای مختلف دولت اسلامی به معنای عام آن مورد بهره ‌برداری قرار گیرد و بر این اساس برنامه ‌ریزیها و اقدامات صورت بگیرد. چرا که شکل ‌دهی جامعه اسلامی در مرحله پس از نظام اسلامی بر عهده دولت اسلامی است. مقام معظم رهبری معتقدند که دولت به معنای عام آن باید در تمام شئون خود را با قواعد و قالبهای اسلامی منطبق کند. ایشان در این‌ باره میفرمایند:

«قوای مقننه و قضائیه و مجرّیه و مسئولان گوناگون ما باید بتوانند تا حدّ قابل قبولی خود را با این قالبها و معیارهای دینی و اخلاقیِ اسلامی تطبیق دهند. این مرحله ‌ی سوم است؛ ما الآن در این مرحله قرارگرفته ‌ایم و باید دائم تلاش ما این باشد» (همان:۲۱/۰۹/۱۳۸۰)

بر این اساس از منظر ایشان به صرف وجود وزرا و نمایندگان و مسئولین خوب در بخشهای مختلف، دولت اسلامی محقق نمیگردد بلکه لازمه تحقق دولت اسلامی، انطباق دولت با قواعد و چارچوبهای دینی است. (همان:۱۳۸۴/۰۵/۲۸)

اما در کنار این فرآیند که مدلهای مستخرج از دو حلقه تولید فکر و نظریه در حوزه و علم در دانشگاه هم میتواند و هم بایستی در ارکان مختلف حاکمیت مورد توجه قرار گرفته و بر آن اساس اقدام صورت گیرد، معظم له همواره به فعالیتهای مردمی خود جوش در سطوح خرد و تأثیر آن در جریان سازی کلان تأکید دارند. به ‌عنوان نمونه ‌ایشان، حرکت خود جوش جوانان دانشجو و دانش‌آموز در خدمت ‌رسانی به محرومان را، مبدأ صدور فرمان امام خمینی (ره) در تشکیل جهاد سازندگی برشمرده و میفرمایند:

«این کار، اول از خود جوانها شروع شد؛ خود جوانهای دانشجو و دانش‌آموز در بخشهای مختلف، این حرکت را شروع کردند؛ در سال ۷۹ گزارش این حرکت زیبا و پرشکوه به ما رسید و منجر شد به اینکه پیام بسیج سازندگی به قاطبه ‌ی جوانان کشور داده شود؛ یعنی این ‌یک حرکت خود جوش مردمی است؛ درست مثل جهاد سازندگی در آغاز انقلاب. جهاد سازندگی هم همین جور بود؛ اول، خود جوانها شروع کردند، خودشان رفتند توی روستاها مشغول خدمتگزاری شدند در آن اوضاع بسیار دشوار و پیچیده. این حرکت، امام بزرگوار را به ‌فرمان جهاد سازندگی تشویق کرد. کار مردم، الهام ‌بخشِ اقدام مدیران و مسئولان است.» (همان:۳۱/۰۶/۱۳۸۹)

ایشان در نمونه ‌ای دیگر با اشاره به فعالیتهای فرهنگی خود جوش، آن را دارای نقشی برجسته در پیشرفت کشور و ایستادگی در مقابل دشمنان ارزیابی مینمایند. (همان:۰۱/۰۱/۱۳۹۳)

-    گفتمان سازی و تفوق گفتمانی

در این مقطع بی ‌شک با برنامه ‌ریزیهایی که در ارکان حاکمیت صورت میگیرد و نیز گفتمان سازی ناشی از اقدام نخبگان بر اساس مدلها و الگوهای مستخرج که به الهام بخشی به دولت نیز میانجامد، میتوان انتظار داشت که هم ‌افزاییها و تلاشهای صورت گرفته در سطوح خرد و کلان در وهله اول به ‌عنوان گفتمان رقیب در مقابل گفتمانهای حاکم و در وهله بعد به گفتمان غالب تبدیل گردد. در این صورت ریلهای حرکت در حوزه ‌های مختلف مبتنی بر همان گفتمان غالب خواهد بود. به‌ عنوان نمونه حضرت آیت‌ الله خامنه‌ ای در خصوص تفوق گفتمانی در موضوع تولید علم در جامعه میفرمایند: «یک روزی یک‌ چیزهایی گفته میشد که به گوشها سنگین میآمد. من یک روزی مسئله ‌ی «تولید علم» را مطرح کردم، بعد دیدم بعضی جاها نشسته‌اند روی کلمه ‌ی «تولید علم» دارند خدشه میکنند –حالا یک مناقشه ‌ی لفظی– که علم قابل‌ تولید نیست! امروز این به ‌صورت یک گفتمان قطعی درآمده؛ شماها گله ‌مندید از اینکه این کار در مقطع خاص خودش پیش نمیرود. این خیلی پیشرفت است؛ بنابر این بایستی کارکرد؛ و کارکنید، فکر کنید؛ حتماً تأثیر دارد». (همان:۱۳/۰۷/۱۳۹۰)

«مقام معظم رهبری با توجه به مسئله تفوق گفتمانی ابراز امیدواری مینمایند که روزی بسیاری از مسائلی که اینک جسته ‌و گریخته و غریبانه مطرح میشوند همچون مسئله تولید علم به گفتمان مسلط تبدیل گردند.» (همان:۰۲/۰۶/۱۳۹۰) ایشان، استمرار و تکرار و پای فشاری را موجب گفتمان سازی دانسته (همان:۲۷/۰۲/۱۳۸۸) و با اشاره به تأثیر اقدامات درست در تفوق گفتمانی میفرمایند:

«این کارهایی که جوانان میکنند، کوچک نیست. همین درس خواندنی که من میگویم، همین کار تحقیق، همین کار هنری، همین کار ورزشی، اینها کارهای کوچک نیست. من خواهش میکنم کسیکه این کارها را انجام میدهد، تصوّر نکند که کارش کوچک است؛ نه. همین کار در مجموعه کلان کشور، به یک عنصر تعیین ‌کننده تبدیل میشود. فرضاً هنرمندی به‌ تنهایی تصمیم میگیرد که یک کار هنری برجسته ارائه دهد. او نمیتواند بگوید که من یک کار فردی انجام میدهم؛ خودم تنها هستم و این کار کوچکی است؛ نه. شما کارتان را که خوب انجام دادید، اگر صد نفر دیگر مثل شما فکر کنند، همان اعتلای عظیم و همان کار بزرگ اتّفاق خواهد افتاد.… من میخواهم تأکید و تکرار کنم که کار تک‌ تک این جوانان – هر جا و در هر زمینه ‌ای که کار میکنند؛ درزمینه ی قرآن، در زمینه ی معلومات، در زمینه ی معارف، در حوزه، در دانشگاه و در کتاب نویسی – کاری مهم است؛ همان کاری است که ان ‌شاءالله کشور را به اعتلا خواهد رساند.» (همان:۰۷/۰۲/۱۳۷۷)

نتیجه‌گیری:

شکل ‌گیری تمدن اسلامی درگرو طی مراحل چهارگانه انقلاب اسلامی، نظام اسلامی، دولت اسلامی و جامعه اسلامی است. دو مرحله انقلاب اسلامی و نظام اسلامی پشت سر گذاشته‌ شده است و اینک در مرحله دولت اسلامی قرار داریم. لازمه اسلامی شدن دولت، اسلامی شدن روش و منش دولتمردان است. به عبارتی هم نظامها و سیستم های نظری عملی برآمده از مبانی شناختی هنجاری دین اسلام باشند و هم الگوی رفتاری دولتمردان از آموزه ‌های دین اسلام تبعیت نماید. از این ‌رو مهمترین مسئله در شکل ‌گیری دولت اسلامی و پس‌ از آن جامعه اسلامی و در نتیجه تکثیر این الگو و شکل ‌گیری تمدن اسلامی، امتداد عملی دین و یا به تعبیر دیگری امتداد سیاسی اجتماعی فلسفه است. تحقق این مسئله نیازمند تولید فکر و نظریه توسط حوزه علمیه و علم توسط دانشگاه است. از همین رو وحدت حوزه و دانشگاه به ‌منظور تولید نظام نظری عملی امری حیاتی و پیچیده است. با توجه به وجود تمدن غربی و سیطره آن، بی ‌شک این مدل نظری عملی باید در سطح خرد عینیت یافته و در درون کنش اجتماعی واقعی شکل پخته به خود گیرد تا بتواند از طریق ارائه نمونه، امکان مقایسه ایجاد کرده و آرام ‌آرام با الهام بخشی به دولت به کاربست کلان درآید و بتواند در یک فرآیند طبیعی و منطقی به گفتمان غالب تبدیل گردد.

البته باید توجه داشت که در مرحله دولت سازی اسلامی، به هر میزان که دولت، اسلامی میگردد جامعه نیز اسلامی میگردد و ما همزمان با دولت سازی بخشی، جامعه سازی بخشی نیز داریم. به عبارتی نسبت تحقق گامهای پیشین با مرحله چهارم که شکل ‌گیری جامعه اسلامی است همانند نسبت شکل‌ گیری شخصیت ملکوتی انسان با اعمال و نیات اوست. هر کاری که انسان انجام میدهد همچنان چه از خود اثری در عالم مادی به ‌جا میگذارد. مقام معظم رهبری در این خصوص میفرمایند: «ما منشأ اثریم و یک کلمه حرف و یک امضاء و یک تصمیم ‌گیری من و شما در جامعه تأثیر میگذارد. ما اگر خود را اصلاح کردیم، جامعه را اصلاح‌ کرده ‌ایم. اگر ما خود را اصلاح کنیم، جامعه اصلاح‌شده است.» (همان:۲۱/۰۹/۱۳۸۰)

مرحله جامعه اسلامی مرحله برنامه ‌ریزی برای تحقق همه‌ جانبه جامعه اسلامی است. بی ‌شک آنگاه ‌که جامعه اسلامی شکل گرفت این جامعه همچون الگویی پیش روی جهانیان و بالأخص جهان اسلام قرار میگیرد و از همین نقطه است که تمدن اسلامی شکل میگیرد. مقام معظم رهبری در این‌ باره میفرمایند: «بعد از این مرحله، مرحله ‌ی تلألو و تشعشع نظام اسلامی است؛ یعنی مرحله‌ ی ایجاد کشور اسلامی. اگر این مرحله به وجود آمد، آنوقت برای مسلمانهای عالم، الگو و اسوه میشویم: «لتکونوا شهداء علی النّاس». اگر توانستیم این مرحله را به‌ سلامت طی کنیم – که از همت مردان و زنان مؤمن، این چیزها اصلاً بعید نیست – آنوقت مرحله‌ ی بعدی، ایجاد دنیای اسلام است.»(همان)

ایشان در جای دیگری میفرمایند: «وقتی کشور اسلامی پدید آمد، تمدن اسلامی به وجود خواهد آمد؛ آنوقت فرهنگ اسلامی فضای عمومی بشریت را فرا خواهد گرفت. اینها همه ‌اش با مراقبت و با تقوا عملی است؛ تقوای فردی و تقوای جماعت و امت (همان:۲۸/۰۵/۱۳۸۴)

با سپاس از دکتر فرزاد جهان بین و دکتر مسعود معینی پور 

منابع:

*قرآن کریم

*ابن خلدون، عبدالرحمن، مقدمه، ترجمه‌ی محمد پروین گنابادی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۵۹٫

*امام خمینی (ره)، کوثر، مجموعه سخنرانی‌های حضرت امام همراه با شرح وقایع انقلاب اسلامی تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی،۱۳۷۱

*ش‍رح‌ چ‍ه‍ل‌ ح‍دی‍ث‌‏، ت‍ه‍ران، مؤس‍س‍ه‌ ت‍ن‍ظی‍م‌ و ن‍ش‍ر آثار ام‍ام‌ خ‍م‍ی‍ن‍ی،‏۱۳۷۷.

*شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ و نشر عروج، ۱۳۷۷٫

*صحیفه نور، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۷۵

*بابایی، حبیب‌الله؛ کاوش‌های نظری در الهیات و تمدن؛ قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی.

*توین بی، آرنولد، خلاصه‌ی دوره‌ی دوازده‌جلدی بررسی تاریخ تمدن، ترجمه‌ی محمدحسین آریا، امیرکبیر، ۱۳۷۶٫

*جوادی آملی عبدالله، دین‌شناسی، قم، مرکز نشر اسراء،۱۳۸۰٫

*روح‌الامینی، محمود؛ زمینه فرهنگ شناسی، چ ۵، تهران، عطار،۱۳۷۹٫

*دورانت، ویل تاریخ تمدن، ترجمه‌ی احمد آرام، ع. پاشایی و امیر حسین آریان پور، تهران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، ۱۳۶۵

*داوروی اردکانی، رضا؛ اوتوپی و عصر تجدد؛ تهارن، ساقی،۱۳۸۰

*شریعتی، علی، تاریخ تمدن، ج ۱، تهران: قلم،۱۳۵۹

*کلینی، ابوجعفر محمد بن یعقوب. (بی‌تا). اصول کافی. ترجمه و شرح سید جواد مصطفوی. تهران: دفتر نشر فرهنگ اهل‌بیت (ع)

*مطهری، استاد مرتضی، خاتمیت، چ ۱۸؛ تهران،۱۳۸۴

*صدرا مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی، بحارالانوار، مؤسسه الوفاء، بیروت، ۱۴۰۳ ه.ق، چاپ دوم

*معینی پور مسعود و لکزایی رضا، ارکان امت واحده و تمدن اسلامی از منظر امام خمینی و مقام معظم رهبری، فصلنامه علمی پژوهشی مطالعات انقلاب اسلامی، سال نهم، ش ۲۸، بهار ۱۳۹۱٫

*مشیرزاده حمیرا، «نگاهی به رهیافت‌های مختلف در مطالعه انقلاب اسلامی ایران»، فصلنامه راهبرد، ش ۹، بهار ۱۳۷۵٫

*نرم‌افزار حدیث ولایت (مجموعه رهنمودهای مقام معظم رهبری)، قم، تهیه‌شده در مرکز تحقیقات کامپیوترى علوم اسلامى و دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای (مدظله‌العالی)، بی‌تا.

*نرم‌افزار مجموعه آثار امام خمینی، قم، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی و مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، بی‌تا.

(Hrmet, Guy, Badie, Bertrand, Birnbaum, Pierre, Braud, Philippe (1994

dictionnaire de la sience politique et des institutions politiuea. dalloz, paris.

پی نوشت :

1) برای مطالعه بیشتر در بخش مفهوم شناسی ر.ک. بابایی، حبیب الله، کاوشهای نظری در الهیات تمدنی، قم ۱۳۹۳، نشر پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی.