آیت الله مصباح (ابن سینا) و رهبری

هوالمحبوب

اینکه چه کردیم مهم است و آنکه تکلیف امروز ما چیست از آن مهمتر.  اینکه چه باید کرد تا فتنه ها فراگیر نشوند تا فتنه ای دیگر سر نزند تا در اوج فتنه زمینگیر نشویم و دیگران به بیراهه نروند اینان همه راه میطلبد و همراه، که اگر همراه شدی در آینده برایت می نویسم، که برای خودم می نویسم که فراموشم نشود که زمینگیر نشوم که غبار فتنه چشم دلم را نگیرد و عمار شوم.

این خط همچنان سرخ است …

– مقام معظم رهبری در رابطه با شهدای فتنه فرمودند: افضل شهدای انقلاب اسلامی هستند.

زیر و بم این تاریخ پر از فراز و نشیب است. این سی و چند ساله انقلاب اسلامی را که مینگری پر است از حوادثی که گاه و بیگاه تلنگری است که به همراهش، همراهان و بیراهه رفتگان را آن چنان عیان میکند که دیگر در شب تردید تصمیم، نه نیازی به چراغ است و نه ماه، که راه نمایان کند و مسیر را مشخص.

گاهی به دست بد دلان، سینه مردی آسمانی همچون بهشتی نشانه میرود که او را برای هوشیارترین مردم زمان و جهان بدنام کند و عظمت خدمتش و شکوه اندیشه اش را خرد جلوه دهد.

و گاهی همین دستهای بی پایه و همین مغزهای آلوده و همینهایی که به ناکجا آباد چشم دوخته اند و دلبسته اند، عزم دیگری جزم میکنند تا اندیشه پلیدشان را باز هم به رخ این مردم بکشند.

به جهلشان و به کینه قلبیشان قلم میزنند و نامه مینویسند و امضاء جعل میکنند و این را به آن و آن را به این میدوزند تا مگر دروغی سرهم کنند تا مگر حرفهای کهنه شان را کسی گوش دهد و رقص مرگشان در این ثانیه ثانیه های پایانی عمرشان را کسی به نظاره بنشیند.

از این در عجبم که این قماش، ذره ای کیاست به خرج نمیدهند تا تئوری جدیدی برای تخریب شخصیتها پیدا کنند. و این بار نوبت علامه ای است که مظلومیتش چیز تازه ای نیست. از حجتیه ای نامیدنش از دیرباز تا همین چند روز که از زمزمه های وبلاگی و خبری گرفته تا نقلهای کوچه و بازار که برچسب انحرافی بر او می اندازند؛ چقدر مضحک است این نیشخند.!!!

 هر آنکه ذره ای نسبت به این مرد بزرگ که حضرت امام خامنه ای (که جانم فدای او باد) او را ابن سینای زمان نامیده است؛ شناخت دارد بر چهره اش علامت تعجب می نشاند.

حسرت امروز من نه برای حرفها و قلمهای جاهلانه ای است که به علامه مصباح روا داشته اند که اندوهی است بر جانم به حال این جاهلانی که جهلشان دامنگیر جوانانی است که نمی دانم اندیشه هاشان را به تاراج کیان سپرده اند؟!

اما برای آنان که راه را می بینند و بیراهه می روند چه اشکی می توان ریخت؟ و برای آنانی که راهبر دارند و چشمانشان به راهی است که به سوی ناکجا آباد است چه حسرتی میتوان داشت؟!

شاید فقط میتوان دعا کرد که خدا چشم ما را تنها و تنها به راهی بدوزد که سر انگشتان خمینی کبیر (ره) و امام سید علی (روحی فداک) آن را نشانمان میدهد.

فرزندان عزیز میهنم:  به عنوان یک دوست سرما گرما کشیده عرض میکنم که هر جا دیدید نوکیسه گان و لیبرالهای این ور و اون ور آب استارت تخریب کسی را زده اند و نشانی از گذشته در آن مشاهده کردید (بهشتی، مطهری، رجایی و ...) بدانید اینان همانانی هستند که بعد از رسول مکرم اسلام(ص) به علی گفتند ما بر دین محمدیم و ولایت مولا را نپذیرفتند و بعد از علی(ع) به حسنین گفتند ما به عهد محمد(ص) و علی(ع) هستیم و در کربلا سر ولایت را بریدند و با شعار اطاعت از رهبری و... به پای همه ولایت سم مهلک ریختند و اکنون به سید علی میگویند ما به ولایت خمینی(ره) هستیم و در ظاهر مطیع رهبر ولیکن در خفا سر ارادتی خاص به مستکبران و شیطان دارند که ریشه همه را در شکمهای پر ز مال حرام از مردم و اسیر زر و زندگی و فرزند باید دنبال کرد.

دوستان گرامی برای اینکه در اتوبان الی الله گم نشویم، استفاده از علائم هشدار کمک خوبی است که همانا در این مسیر با کمی دقت، تابلوها را در دستان یاران ولایت از عمار یاسر و مالک اشتر و قمربنی هاشم(ع) گرفته تا بهشتی و مطهری و ... و اکنون همچون استاد علامه مصباح خواهید دید.

ان شاء الله تعالی

و من الله التوفیق

اللّهمّ عجّل لولیک الفرج