الگوی اسلامی - ایرانی پیشرفت پیش شرط ساخت تمدن نوین اسلامی
مسئله « الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت » موضوعی است که جزء یکی از دغدغه های سالهای اخیر رهبر انقلاب بوده است. از این روی، لازم دیده شد اهمیت و ابعاد گوناگون این موضوع برای مخاطبین گرامی بیشتر تبیین شود.
شناخت اجزای عبارت « الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت »
چنانکه میدانیم ، عبارت « الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت » از چهار جزء مهم ، که نشان از عمق درایت فکری و عملی رهبر انقلاب دارد، تشکیل شده است :
1- الگو :
در ادبیات رهبر انقلاب، «الگو» به معنای «نقشهی جامع» است. بدون شک، لازمهی هر حرکت و پیشرفتی، وجود یک الگو و نقشه جامع است که در آن، «وظایف»، «نقشها» و «کارکردها» ی همه «اجزاء» به درستی مشخص شده باشد. بدون الگو ممکن است به جای «راه» به «بیراه» برسیم و سر از ترکستان در بیاوریم. این نقشه جامع است که تصویری درست از «وضع موجود» و «وضع مطلوب» و فاصله میان این دو ارائه میدهد. از همین روی، ضرورت طراحی الگوها و نقشه هایی چون «نقشه جامع علمی کشور»، «نقشه مهندسی فرهنگی کشور»، «نقشه تحول بنیادین در نظام آموزش و پرورش» و امثالهم مشخص شده است و رهبر انقلاب نیز بر طراحی آنها صحه گذاشتهاند.
2- پیشرفت :
رهبر انقلاب چنانچه پیش از این بیان نمودهاند، «با دقت» به جای کلمه «توسعه» از کلمه «پیشرفت» استفاده کردهاند؛ چرا که مفهوم «توسعه» دارای بار معنایی و ارزشی خاص و همراه با الزامات خاصی است. فرآیند توسعه، محصول دوران «مدرنیزاسیون» تمدن غربی و اروپایی است. مهمترین الزاماتی که توسعه به همراه خود دارد، تقابل دنیاگرایی و اُخریگرایی، تضاد انسان محوری و خدا محوری و توجه صرف به بُعد مادی زندگی بشر و غفلت از ابعاد گسترده معنوی زندگی انسانهاست. در حالیکه در مفهوم «پیشرفت» چنین ارزشها و الزاماتی وجود ندارد و میتوان به درستی بین موضوعات فوقالذکر، جمع حاصل کرد.
3- اسلامی بودن :
بدین معنا که مبانی معرفتی این الگوی پیشرفت باید مبتنی بر آموزه های دینی و اسلامی باشد. شاید مهمترین تفاوت بین این الگو با سایر الگوها و مدلهای پیشرفت و توسعه نیز در همین امر باشد. در هیچ مدل رایجی در جهان، مبانی و زیرساختهای معرفتی آن از منبع «الهی» و «وحیانی» استخراج نشده است. به همین دلیل هم الگوهای موجود، الگوهای ابتر یا ناقصی به شمار میآیند. اما از آنجا که «معرفت شناسی دینی» منبعث از «وحی» و «معارف الهی» است، «ذوابعاد» است و بر همه ی شئون زندگی بشر دلالت و توجه دارد.
4- ایرانی بودن :
بدون شک شرایط معرفتی، فرهنگی، تاریخی و جغرافیایی بر تولید «نظریه»ها و «الگو»ها تأثیر مستقیم دارند. بنابراین «محیط» فرهنگی و جغرافیایی در تولید و پیاده سازی الگوها و مدلها نقش مهمی ایفا میکنند. یکی از مشکلات جریانهای تولیدکننده «معرفت» و «نظریه» در سده های اخیر تاریخ ایران، این بوده است که یا از «بُعد اسلامی» فرهنگ ایرانی غفلت کردهاند و یا «بُعد ایرانی بودن» را نادیده گرفتهاند؛ در حالیکه این دو باید توأمان با هم باشند.
طراحی الگو بر مبنای ذخایر فرهنگی و تمدنی
اگر قرار است خروجی نهایی الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت به ساخت «تمدن نوین اسلامی» منجر شود، چارهای نداریم جز آنکه به هر دو وجه «اسلامی» و «ایرانی» توجه داشته باشیم. «تمدن»ها بر اساس «هویت»ها شکل میگیرند. اشتباه «منورالفکران» و «سکولارهای وطنی» آن بود که در طول تاریخ حیات سیاسی ـ اجتماعی خود، همواره میخواستند تمدن ایرانی را بر اساس «وام گرفتن معرفتی» از غرب بنیان نهند، آنان تصور میکردند با وارد کردن مُشتی اصطلاحات و مفاهیم و نظریات بیرونی، بدون توجه به هویت ملی و بومی، میتوانند «ایران نوین» را بسازند؛ در حالیکه بدون توجه به هویت فرهنگی و ملی، اساساً صحبت از پیشرفت و به تبع آن، «تمدنسازی» چیزی شبیه طنز است.
بنابراین صفت «اسلامی» و «ایرانی» بودن الگو یعنی توجه و بازگشت به داشته ها و ذخایر فرهنگی و هویتی خود. اتفاقاً غرب نیز زمانی توانست تمدن جدید خود را بنا نهد که به داشته های تاریخی و فرهنگی خود توجه کرد. «رنسانس» یا «جنبش نوزایی» به معنی بازگشت به تمدن قدیم غرب است. انسان غربیِ عصرِ رنسانس، حسرت گذشته تاریخی خود و غفلت از آن را خورد و چاره را در آن دید که باید به ذخایر فرهنگی خود رجوع کند. البته باید توجه داشت تأکید بر ذخایر و داشته های فرهنگی و هویتی با مفهوم «ارتجاع» یا «بنیادگرایی» تفاوت دارد. در حقیقت استفاده از ذخایر فرهنگی و تاریخی به معنای کاربرد آنها در «بازتولید معرفتی» منطبق و سازگار با شرایط «زیسته»ی انسان امروزی اسلامی ـ ایرانی است.
اما اینکه چرا رهبر انقلاب ترسیم و تدوین این الگو را ذیل مفهوم کلی «انقلاب اسلامی» لحاظ میکنند بدین علت است که خودِ پدیدهای به نام «انقلاب اسلامی»، طرحی نو در ادبیات سیاسی و جامعه شناسی و به تبع آن، «نظام حکومت مداری» در جهان بوده است. انقلاب اسلامی اتفاق مبارکی بود که همه ی سنت های رایج و مرسوم موجود در جهان برای اداره کشور و جامعه را زیر سؤال برد و «طرحی نو» درانداخت. تا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، حکومتها و دولتهای دنیا چاره ای نداشتند جز آنکه از الگوی حکومتی نظام «کاپیتالیستی» یا «کمونیستی» استفاده کنند؛ اما انقلاب اسلامی نشان داد که میتوان آلترناتیوی در تقابل با دو الگوی رایج و مبتنی بر هویت فرهنگی و تاریخی جوامع به وجود آورد. پس الگوی پیشرفت کشور نیز باید ابتناء بر آرمانها و اهداف انقلاب اسلامی داشته باشد.
نظریات موجود در باب «پیشرفت»
در باب نظریات پیشرفت جامعه، به طور کلی سه دسته نظریه وجود دارد:
1. نظریه ی افراطی: قائلان به این نظریه معتقدند که هر آنچه در تمدن غرب وجود دارد، با اسلام و روح تعالیم دینی در تضاد است. بنابراین نمیتوان از پیشرفتها و دستاوردهای موجود در غرب استفاده کرد. اینان چاره کار را شروع به ساخت تمدن از ابتدا و بر اساس هویت بومی میدانند.
2. نظریهی تفریطی: این افراد اعتقاد بر آن دارند که جامعه ایران برای پیشرفت و حرکت رو به جلو، چارهای ندارد جز آنکه از مدل و الگوهای غربی استفاده کند؛ چه آنکه غرب این الگوها را سالهاست که آزموده و جواب هم گرفته است. بنابراین ما هم برای پیشرفت باید همان خط و الگو را پیش بگیریم. این افراد عقیده دارند در عصر مدرن، مقوله ای به نام «دین» توانایی بازتولید فرهنگی و اجتماعی را ندارد و دوران «دینگرایی» به سر آمده است.
3. نظریه ی میانه: این نظریه اگرچه بنای اصلی و نقطه ی عزیمت خود را بر هویت دینی و فرهنگی جامعهی ایران قرار میدهد، اما از دستاوردهای نوین بشری نیز غافل نیست. در حقیقت این نظریه، نه «غربستیز» است و نه «غربگرا»، بلکه معتقد است با «نگرش انتقادی» به غرب و دستاوردهای آن میتوان از وجود مثبت و محاسن آن بهره برد.
نگرش انتقادی به غرب موجب میشود که ما با ابزار «تعقل» و «تفکر» به سراغ نظریات و الگوهای موجود برویم و آنها را با سنگ محک «اسلامی» و «ایرانی» مورد آزمایش قرار بدهیم. به دیگر سخن، مرز میان «تقلید» و «اجتهاد» در این نظریه مشهود است. نگرش انتقادی یعنی رویکرد مجتهدانه به علوم و دستاوردهای تمدنهای بشری. این همان نظریه ای است که رهبر انقلاب در باب الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت مد نظر قرار دادهاند.
تبدیل «الگو» به «گفتمان»
مقولهی دیگر در باب الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت، تبدیل آن به «گفتمان» غالب در جمعهای نخبگانی و سپس جامعه ایران است؛ چنانچه رهبر انقلاب در این باره فرمودند: «طراحی الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت، کاری بسیار بزرگ، فاخر، بلند مدت و عمیق است و لازمه ی تحقق الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت و رسوخ آن در میان نخبگان، گفتمان سازی آن در جامعه است. گفتمان سازی شرط اصلی تحقق الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت است. باید از طریق گفتمان سازی و بهرهگیری از دیدگاههای نخبگان و صاحب نظران، و با صبر و حوصله، الگویی فاخر، مستحکم و ارزشمند تدوین شود.»
شاید بتوان عبارت اُخرای «گفتمان غالب» را «پارادایم» در نظر گرفت. «توماس کوهن» یکی از اساتید برجسته حوزه ی «فلسفه ی علم» معتقد است برای علم سه مرحله ی مختلف وجود دارد:
1. «تولید مفاهیم» که پوسته و ظاهر علم است.
2. «نظریه» ای که ایده ای کلی است که هنوز به مرحله ی اجرا درنیامده است.
3. «پارادایم» که هستهی اصلی علم به شمار میرود.
برای مثال، نظریه ی «ولایت فقیه» امام خمینی(ره) این سر مرحله را پشت سر گذاشته است. امام خمینی(ره) در ابتدا این نظریه را در کتاب «البیع» به صورت غیرمستقیم و محدود مطرح کردند. سپس در دهه چهل و در کلاسهای خود در شهر نجف، وجوه مختلف آن را مشخص کردند و به این نظریه انسجام بخشیدند. با پیروزی انقلاب اسلامی و تبدیل نظریه ولایت فقیه به یک نظام سیاسی جدید، این نظریه تبدیل به یک پارادایم مستقل معرفتی و اجتماعی شد.
برای تبدیل الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت نیز باید این سه مرحله را پشت سر بگذاریم تا بتوانیم آن را تبدیل به گفتمان غالب یا پارادایم جدید کنیم. بنابراین «تولید مفاهیم» الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت باید ابتدا در جمعهای دانشگاهی و حوزوی ما اتفاق بیفتد. برای این امر چارهای نداریم جز آنکه موضوع «تحول در علوم انسانی» را به صورت جدی تر مورد مداقه قرار دهیم. علوم انسانی و اجتماعی پیش قراولان تولید مفاهیم الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت است. بعد از آن است که نوبت به «تولید نظریه» میرسد؛ نظریاتی که برخاسته از هویت تمدنی و فرهنگی انسان اسلامی ـ ایرانی است. تا زمانیکه نتوانیم نظریات بومی در ساحت علوم انسانی و اجتماعی تولید کنیم، نمیتوانیم به الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت به طور کامل دست یابیم. پس از تولید مفاهیم و نظریات بومی است که باید منتظر تبدیل آن به گفتمان باشیم؛ موضوعی که انتظار میرود با مجاهدت و تلاش شبانهروزی معتقدان به اهداف عالیه ی انقلاب اسلامی، طی دهه های اخیر شاهد آن باشیم. ان شاءالله