مرحوم مقدس اردبیلی آخر شب از کنار حمامی رد میشد دید این حمام دار، آتش و هیزم را داغ کرده و نشسته با خدا دارد مناجات و درد دل میکند، و میگوید:

خدایا تو را شکر میکنم که سلطان نشدم.

اگر سلطان میشدم میدانم مسئولیتم زیاد میشد و ظلم میکردم.
خدایا تو را شکر که ریاست به من ندادی.
 خدایا تو را شکر که ثروتمند نشدم.
چون من گول میخوردم و مال مردم را میخوردم.
خدایا شکر که من وزیر نشدم.
خدایا تو را شکر که من استاندار نشدم.
خدایا شکر که مقدس اردبیلی نشدم!!!.

مقدس اردبیلی تا این را شنید تکانی خورد.
(راه یافتن شرک به دل انسان از راه رفتن مورچه سیاهی بر روی یک سنگ سیاه در دل یک شب تاریک، پنهان تر است.)
مقدس اردبیلی داخل میرود و سلام میکند و گرم میگیرد او هم نمی شناخت که این مقدس اردبیلی است. مقدس میگوید از چند دقیقه ی قبل اینجا بودم صدای مناجات شما را میشنیدم که دعایی میکردید که خدایا شکر که سلطان و وزیر و اینها نشدم ...
خب آقا این دعاهایت خوب بود چون شاه و وزیر هر دو ظلم میکنند و خدارو شکر کردی که در آن جایگاه نبودی.
اما یکی هم گفتی خدا را شکر که مقدس اردبیلی نشدم.!
میخواهم ببینم که مقدس اردبیلی چه جنایتی انجام داده که شما گفتی الحمدالله که مقدس اردبیلی نشدم.؟
 حمامچی گفت: مقدس اردبیلی هم کارش درست نیست!!!
او هم بالاخره اخلاص نداره .!
مقدس گفت: چطور؟
گفت: این هم یک چیزی قاطی دارد شرک و ریا دارد.
حمامچی گفت:
در حالات مقدس اردبیلی نقل کرده اند که مقدس اردبیلی یک شب سحر بلند شد دلو را داخل چاه میاندازد و بالا میکشد میبیند پر از طلا است. خداوند میخواست او را امتحان بکند. مقدس طلاها را داخل چاه بر میگرداند و رو به آسمان میکند و میگوید:
خدایا احمد از تو آب میخواهد نه طلا. من آب میخواهم که وضو بگیرم و با تو راز و نیاز بکنم. دوباره سطل را بالا میکشد میبیند طلاست. میگوید خدایا من طلا نمیخواهم، من آب میخواهم. و بار چهارم آب در میآید وضو میگیرد و برای مناجات میرود. چون برای او طلا قیمت نداشت.
این طور چیزی میگویند درست است؟
مقدس گفت: بله درست است.
(حمامچی نمیدانست این خود مقدس است.)
گفت: آن وقتی که این جریان برای او پیش آمد تنها بود یا کسی هم با او بود؟ مقدس گفت: میگویند تنها بوده.
حمامچی گفت : اونجا ، نصفه شب ، کسی بوده با مقدس؟
مقدس گفت : نه نبوده ،
گفت: پس اگر تنها بود چرا فردای آن روز این داستان در نجف پخش شد؟؟!!!
حتما نشسته یک جا خودش تعریف کرده است...
پس معلوم میشود خالص خالص هم نیست...
حکایت جامعه کنونی است کارهای بظاهر خیر افراد باید بوسیله تریبونهای رسمی و شبکه های اجتماعی رسانه ای بشود گویا حلاوت اعمال در دانستن خلق الله است!!!
یک حمامچی، مچ مقدس اردبیلی را میگیرد.
حواسمان جمع باشد ریا اینقدر ریز است...
سعی کنیم آنی باشیم که خدا میخواهد نه آنی باشیم که خود میخواهیم..!!!
و مغرور نشیم!
که شنا گران را هم آب میبرد!!!