راستی بهشت آدمها کجاست؟
این سوال را اگر از من بپرسید خواهم گفت: بهشت در چند قدمی شماست.
مگر نه اینکه در بهشت دروغ روا نیست؛ مگر نه اینکه در بهشت تعدّی و جور نیست؛ مگرنه اینکه در بهشت حرف اول و آخر را عشق به خدا میزند و بس؛
و مگر نه اینکه...
در همین دنیا عده ای هستند که حتی برای یک بار هم حاضر نیستند ولو به شوخی و گزاف، لب به دروغ باز کنند، یا اینکه سر سوزنی به کسی ستم ورزند؛ عده ای که جز برای رضایت خدا قدم بر نمیدارند و جز برای خدا سخن نمیگویند.
مینشینند برای رضایت خدا؛
برمیخیزند برای رضایت خدا؛
دوست میدارند برای رضایت خدا؛
دشمن میدارند برای رضایت خدا...
مگر بهشت معهود؛ چیزی جز رضایت محبوب
و لذتی جز انس و تقرب با معشوق است.
پس چرا ما آدمها نقد را رها کردیم و دل در گرو نسیه دادیم.
آری در اینجا هم میتوان بهشتی ساخت دنیایی و دنیایی ساخت بهشتی.
میتوان در دار دنیا به دیدار دلدار امید داشت و دنیا را روزنه ای به سوی بهشت انگاشت.
پس در دنیا باشید ولی با دنیا نباشید؛
در دنیا زندگی کنید ولی از دنیا بگذرید تا به بهشت درآیید.