فرآیند تحقق تمدن اسلامی

از منظر حضرت آیت‌ الله سید‌ علی خامنه ‌ای

از منظر آیت‌ الله سید علی خامنه ‌ای به‌ مثابه یک متفکر و اندیشمند اسلامی، هدف نهایی انقلاب اسلامی رسیدن به تمدن اسلامی در زنجیره ‌ای منطقی و مستمر است که بر چهار رکن دین، عقلانیت، علم و اخلاق بناشده است.

دکتر فرزاد جهان ‌بین استادیار دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) و دکتر مسعود معینی پور عضو هیات علمی دانشگاه باقر العلوم (ع) مقاله فوق را نوشته اند که در ادامه میآید:

چکیده :

از منظر آیت‌ الله سید علی خامنه ‌ای به ‌مثابه یک متفکر و اندیشمند اسلامی، هدف نهایی انقلاب اسلامی رسیدن به تمدن اسلامی در زنجیره ‌ای منطقی و مستمراست که بر چهار رکن دین، عقلانیت، علم و اخلاق بنا شده است و برای تحقق آن بایستی پنج مرحله انقلاب اسلامی، نظام اسلامی، دولت اسلامی، جامعه اسلامی و تمدن اسلامی را در مسیر تمدن سازی پشت سر گذاشته شوند. پس از وقوع انقلاب اسلامی و تشکیل نظام اسلامی (جمهوری اسلامی) که ارکان، عناصر و ابعاد آن در قانون اساسی متجلی است و البته هنوز به ‌طور کامل تحقق پیدا نکرده است، عبور از سه ‌گام دیگر در زنجیره تمدن سازی فرآیندی پیچیده است. بررسی بیانات ایشان نشان میدهد که برای تحقق این سه مرحله از زنجیره تمدن نوین اسلامی، پیمودن چهار گام لازم است که عبارتند از:

 اول : تولید نظریه توسط حوزه علمیه؛

دوم : تولید علم توسط دانشگاه؛

سوم : کاربست در سطح خرد توسط گروه ‌های خودجوش نخبگانی و گفتمان سازی و نهایتاً، تطبیق دولت و چارچوبهای آن با چارچوبهای دینی؛

چهارم : تفوق گفتمانی که منجر به ریل‌گذاری و تعیین مسیر حرکت میشود. با شکل‌گیری جامعه اسلامی اسوه، زمینه برای الگو گیری و آغاز تمدن اسلامی که تجلی کامل آن در عصر ظهور خواهد بود فراهم میگردد.

 مسئله اصلی این نوشتار تبیین نظر حضرت آیت ‌الله سید علی خامنه ‌ای در باب لوازم پیشینی تحقق دولت، جامعه و تمدن اسلامی است.

مقدمه :

انقلاب اسلامى با بیان نظریه «نه شرقى نه غربى» توانست ابَر نظمى جمعى مبتنى بر برابرى دولتها و حاکمیتها و تحقق حقوق الهى و انسانى ملتها در نظام بین‏الملل را رقم زند و با احیاى ظرفیتها و امکانات فراموش‌ شده ملتهاى غیر متعهد و نفى انفعال و مرعوبیت در برابر استکبار، درصدد قطع ریشه‏ هاى وابستگى ملتها به قدرتهای بزرگ و درافکندن طرحی نو برآید. این حقیقت بزرگ انقلاب اسلامی را میتوان در کلام و دغدغه ‌های رهبر و بنیانگذار انقلاب اسلامی جستجو کرد و از سویی نیز میتوان استمرار این نوع نگاه و توجه به تحول مزبور را در سیاستها، راهبردها و روشهای اجرایی و عملیاتی مبتنی بر اندیشه و سیره ایشان مشاهده نمود. تأکید بر فرهنگی بودن انقلاب اسلامی و اصرار بر استقلال از دیگر قدرتها و بازیابی هویت اصیل اسلامی ایرانی، از جمله مسائلی است که در آراء امام (ره) به‌ صورت جدی در خصوص انقلاب اسلامی مطرح ‌شده و از این منظر انقلاب اسلامی پاسخی به بحران هویتِ شکل‌ گرفته بر اثر سیاستهای عصر پهلوی بوده است. امام راحل (ره) مسئله اساسی را نه تغییر رژیم سلطنتی بلکه نشر توحید در عالم میدانند (امام خمینی، ۱۳۷۱، ج‏۸، ص۴۲) ایشان در این ‌باره میگویند: «این انقلاب برای اسلام بوده است، نه برای کشور، نه برای ملت، نه برای به دست آوردن یک حکومت…» (همان، ج۲۰، ص۲۰۳)

امام راحل در جای دیگری، انقلاب مردم ایران را نقطه شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچمداری حضرت حجّت –ارواحنافداه– دانسته و معتقدند که پشت کردن به فرهنگ دول دنیای امروز و پایه ‌ریزی فرهنگی جدید بر مبنای اسلام در جهان و برخورد قاطع اسلامی با امریکا و شوروی، فشار و سختی و شهادت و گرسنگی را به دنبال دارد. (همان، جلد ۲۱، ص۳۲۷)

حضرت آیت ‌الله سید علی خامنه ‌ای نیز همواره بر این نکته تأکید داشته ‌اند که انقلاب اسلامی نه یک حادثه منطقه ‌ای بلکه یک واقعه تاریخی و آغاز یک عصر جدید است. از منظر ایشان، انقلاب اسلامی در چارچوب سنتهای الهی و اراده خداوند بر حاکمیت دین در عصر غربت آن قابل‌ تعریف است. این انقلاب به نام اسلام راه جدیدی را پیش پای بشریت نهاد. ایشان بنای یک نظام و تمدّن اسلامی و یک تاریخ جدید را قضیّه ‌ای جدی دانسته و از آن به «روز نو» مسلمانان تعبیر میکنند. (مقام معظم رهبری: ۱۳۷۳/۰۸/۱۱) مسئله‌ ای که همواره به ‌عنوان یکی از مهمترین دغدغه ‌ها توسط اهل ‌بیت (ع) مورد توجه و پیگیری بوده (انسان۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰) و در طرح کلی اندیشه اسلامی جایگاه برجسته ‌ای دارد به ‌گونه ‌ای که ولایت، تضمین تحقق دین است. (طرح کلی اندیشه اسلامی،۱۳۹۲) بر این اساس، معظم له انقلاب اسلامی را آغاز زنجیره ‌ای میدانند که غایت آن تشکیل امت اسلامی و تمدن نوین اسلامی است. به ‌عبارتی ‌دیگر، خط کلی، رسیدن به تمدّن اسلامی از رهگذر تشکیل نظام اسلامی است... (همان: ۱۳۷۹/۰۹/۱۲)

چگونه این مراحل خصوصاً از نظام اسلامی تا دولت اسلامی و از دولت اسلامی تا جامعه اسلامی الگو و سپس تمدن اسلامی شکل میگیرد؟

با توجه به اینکه فهم مختصات تمدن اسلامی به ‌عنوان چشم ‌انداز و افق پیش رو نقش تعیین‌ کننده ‌ای در فهم فرآیند مذکور دارد لازم است در ابتدا تمدن اسلامی به ‌دقت مورد تجزیه ‌و تحلیل قرار گیرد. از اینرو مقاله حاضر بر آن است تا پس از بیان ارکان تمدن اسلامی به ‌عنوان چارچوب نظری (با تکیه ‌بر اندیشه حضرت امام و مقام معظم رهبری)، فرآیند تحقق تمدن اسلامی را از منظر مقام معظم رهبری مورد مطالعه قرار دهد. به همین منظور بیانات و برخی مکتوبات ایشان درباره تمدن اسلامی و مسائل مرتبط پیش از انقلاب و خصوصاً از سال ۶۸ تاکنون مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته و با مفصل ‌بندی آنها، تلاش میشود منظمه ای برآمده از اندیشه‌ ایشان ارائه شود. و در تعریف مفصل‌ بندی که در روش تحلیل گفتمان مورد استفاده قرار میگیرد میتوان آن را هر عملی دانست که میان عناصر پراکنده، در درون یک گفتمان، رابطه برقرار کند به ‌گونه ‌ای که هویت و معنای عناصر یادشده، اصلاح و تعدیل شود و هرکدام در جایگاه مختص خود قرار گیرند. کلیّت و فرآورده عمل مفصل‌ بندی را «گفتمان» میگویند.

چارچوب نظری:

تمدن از جمله مفاهیمی است که به خاطر غامض بودن، تعاریف متعددی از آن ارائه ‌شده است؛ برخی تمدن را با علم و تکنولوژی یکی انگاشته ‌اند، برخی آن را محدود به قدرت سیاسی کرده‌اند. برخی مانند تایلور تمدن را به عناصر و مؤلفه ‌های تمدنی مثل هنر، اخلاق، آداب ‌و رسوم تعریف کردند و برخی مانند آلفرد وبر به ویژگیهای تمدنی توجه داشتند و کسانی مانند هومبولت در تعریفشان از تمدن به قلمرو آن اشاره‌ کرده ‌اند بنابر این در تعریف تمدن اختلاف رویکرد وجود دارد دیدگاههای ماهیت نگر، تمایزگر جامع‌ و مانع و رویکرد بیانگر علل شیء و رویکرد تحلیل مفهومی و شرح الاسمی.

در قرن نوزدهم برداشت از تمدن به معنای مترقی کردن (اروپایی کردن) بود تا اینکه در سال ۱۹۲۰ آلفرد وبر در واکنش به اشپنگلر، تمدن را با سازوکارهای عینی، فنی و اطلاعاتی، جامعه و فرهنگ را با امور ذهنی مانند دین و فلسفه و هنر یکی دانست. تمدن در نظر او انباشت پذیر و برگشت‌ ناپذیر است. مک ایور تمدن را به معنای تشکل جامعه و نظام و کنترل شرایط اجتماعی میداند و کسی مثل کروبر تمدن را به واقعیتهای اجتماعی مرتبط و کسی دیگر تمدن را در جلوه ‌های فرهنگ مادی و تجسم آن را در شهرنشینی خلاصه میکند. (روح ‌الامینی، محمود، زمینه فرهنگ شناسی،۴۹-۵۰) ، دکتر شریعتی نیز تمدن را در یک معنای کلی به مجموعه ساخته ‌ها و اندوخته ‌های معنوی و مادی جامعه انسانی تعریف میکند. (شریعتی، علی، تاریخ تمدن، ج ۱،۹ و ۵) ، دکتر داوری اردکانی تمدن را سیر و بسط یک نحو تفکر و ظهور آثار تفکر در مناسبات افراد و اقوام و در رفتار و کردار و علوم و فنون به ‌هم ‌پیوسته، لاینفک و برخوردار از یک اصل و ریشه میداند (داوری، رضا، اتوپی و عصر تجدد،۷۲) و از نظر ویل دورانت تمدن عبارت است از خلاقیت فرهنگی که خود در نتیجه وجود نظم اجتماعی و حکومت قانون و رفاه نسبی امکان وجود می ‌یابد. (ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج ۱، ص ۳٫) ، توین بی ‌تمدن را حاصل نبوغ اقلیت نوآور، یعنی طبقه ممتازی در جامعه که از هوش، ابتکار و نوآورى برخوردارند و در سایه تحولات و سیر تکامل جامعه شکل میگیرد میداند. (آرنولد توین بی، خلاصه‌ ی دوره ‌ی دوازده ‌جلدی بررسی تاریخ تمدن، ص ۴۸) ، ابن خلدون نیز در تعریف تمدن آن را حاصل اجتماعى شدن انسان بیان میکند و حضارت به معنی مجموعه شهرها و قریه ‌ها و منازل مسکونی و سازه ‌ها و مظاهر پیشرفت علمی و ادبی است که در مقابل بدایت یا بادیه ‌نشینی قرار دارد. (عبدالرحمن ابن خلدون، مقدمه، ج۱، ص۲۹۴). (1)

در جمع‌ بندی حبیب‌ الله بابایی سه عنصر را به ‌عنوان هسته مرکزی تمدن بیان کرده است: اول اینکه هر تمدن، جامعه است ولی هر جامعه ‌ای تمدن نیست و هر قدرت سیاسی نیز تمدن به ‌حساب نمی ‌آید. دوم اینکه هر تمدن دارای خاستگاه عقلانی است و بالاخره هر تمدن دارای مجموعه نظامهای اجتماعی است. (بابایی، حبیب‌الله، کاوشهای نظری در الهیات تمدنی،۳۸-۳۹)

در جمع ‌بندی تعریف تمدن میتوان آن را حاصل امتداد فرهنگ و پذیرش نظم اجتماعی دانست که در آن از مرحله بادیه ‌نشینی خارج و در شاهراه نهادینه شدن امور اجتماعی و مدنیت گام گذاشته میشود. بر این اساس تمدن، حاصل عینیت یافتگی و امتداد مبانی شناختی هنجاری است که در آن به سؤالات بنیادین هستی شناختی، انسان‌ شناختی و معرفت‌ شناختی پاسخ داده میشود و بر آن اساس ارزشها و نیز هنجارها که نسبت به ارزشها انضمامی تر است تعیین میگردد. در گام بعدی مبتنی بر مبانی هنجارهای شناختی، نظامهای نظری- عملی تولید میگردد و بر آن اساس، نهادها شکل میگیرند و نهادها متکفل بازتولید نظامهای نظری عملی‌ اند. تفاوت تمدنها از همینجا نشأت میگیرد و به عبارتی مدلهای نظری عملی گونه‌گون، تمدنهای مختلف را شکل میدهند. به عبارت ملموستر تمدنها اشکال انضمامی شده مدلهای نظری ‌اند که انتزاعی ‌اند.

آیت ‌الله سید علی خامنه ‌ای با رویکردی ایجابی و سلبی ‌تمدن را تعریف میکند و برای تعریف تمدن توجه ویژه ‌ای به ارکان و مبانی آن دارد. ضمن اینکه ایشان تمدن را بماهو هو تعریف نمیکند بلکه مستقیماً به ‌سوی تعریف تمدن با رویکردی اسلامی میپردازند. ایشان در تعریف تمدن اسلامی آن را تمدنی میدانند که «با شاخصه‌‌ های ایمان و علم و اخلاق و مجاهدت مداوم، اندیشه ‌‌ی پیشرفته و اخلاق والا همراه» بوده و نقطه‌‌ ی رهایی از جهان ‌‌بینی مادی و ظالمانه و اخلاقِ به لجن کشیده‌ ‌ای است که «ارکان تمدن امروزیِ غرب‌اند.» (همان: ۱۳۹۲/۰۲/۰۹) ایشان تمدن اسلامی جدید را بر پایه ‌ی چهار رکن دین، عقلانیت، علم و اخلاق، میدانند (همان: ۱۳۹۰/۰۶/۲۶) که در آن، «علم همراه با اخلاق، مادّیات، همراه با معنویت و دین و قدرت سیاسی، همراه با عدالت است» (همان: ۱۳۷۹/۰۷/۱۴) این ارکان را که راهنمای تولید مدل خواهند بود میتوان به ‌صورت زیر بیان کرد:

-    دین جامع :

اولین و بنیادی ‏ترین اصل در شکل ‌گیری تمدن‏ نوین اسلامی، «دین» است. با توجه به گستره مفهوم دین به‌ طور عمومی نمیتوان تعریفی مورد اتفاق از دین ارائه داد. علیرغم گستردگی این تعاریف که ناظر به گستره و منشأ آن تعاریف متعددی می ‌یابد میتوان در یک تعریف جامع، دین را مجموعه عقاید، قوانین و مقرراتی دانست که هم به اصول بینشی بشر نظر دارد و هم درباره اصول‌ گرایشی وی سخن میگوید و هم اخلاق و شئون زندگی او را زیر پوشش دارد. به دیگر سخن، دین مجموعه عقاید، اخلاق و قوانین و مقرراتی است که برای اداره فرد و جامعه انسانی و پرورش انسانها از طریق وحی و عقل در اختیار آنان قرار دارد. (جوادی آملی،۲۷:۱۳۸۰).

بر این اساس، اسلام دینی خردگرا، جامع و جامعه نگر است که آموزه ‌ها و تعالیم آن افزون بر روابط فردی و آن‏ جهانی، بر مناسبات اجتماعی و زندگی این جهانی مردم نیز حاکم بوده و تمهیدات نظری مناسب برای شکل‏گیری و ظهور نظامهای مردم ‏گرا و دموکراتیک را فراهم آورده است. در اینجا رابطه اسلام به ‌مثابه یک دین با سیاست آنقدر بدیهی است که حتی مخالفین چنین رابطه ‏ای نیز صریحاً بدان اذعان و اعتراف کرده ‏اند (Hrmetetal, 1994: 138-139).

از منظر امام خمینی (ره) نیز ازآنجا که انسان دارای سه لایه عقلی، قلبی و ظاهری است و بعد عقلی نیازمند کمال، بعد اخلاقی نیازمند تربیت و بعد ظاهری او نیازمند عمل است، دستورات انبیا نیز میباید ناظر بر هر سه بعد باشد. (امام خمینی،۳۸۷:۱۳۷۷). نگاه ایشان به دین، کاملاً جامع و منطبق بر لایه ‏های ساختاری وجود انسان و نیازهای بشر است، از اینرو ایشان هم به فلسفه و عرفان که مربوط به بعد عقلی و روحی انسان است اهمیت میدهند، هم به اخلاق و تربیت که مربوط به بعد میانی وجود انسان است و هم به فقه و ظواهر شرع و از هیچکدام به نفع دیگری عقب نمی ‏نشینند.

مقام معظم رهبری حضرت آیت ‌الله خامنه ‌ای در عبارتی بیان میکنند:

«بعثت نبی مکرم اسلام صلوات ‌الله ‌علیه و آله در واقع دعوت مردم به تربیت عقلانی و تربیت اخلاقی و تربیت قانونی بود. اینها چیزهایی است که زندگىِ آسوده و رو به تکامل انسان به آنها نیازمند است».(۲۹/۰۴/۱۳۸۸)

بر این اساس و با توجه به چنین دین‏ شناسی منظومه ‏ای و سیستمی، سیاست، جایگاه برجسته ‌ای در تحقق دین می ‌یابد. به عبارتی میتوان گفت، سیاست، مهندسی بعد ظاهری زندگی انسان، یعنی لایه ظاهری وجود بشر را بر عهده دارد. از اینرو نفی سیاست به معنای نفی اسلام است. (امام خمینی،۱۳۸۵:۳،۳۳)

امام خمینی (ره) در این ‌باره میفرمایند: «متأسفانه اسلامى که الآن دست ماست به‌ کلی از سیاست جدایش کردند؛ سرش را بریدند. آن چیزى که اصل مطلب است از آن بریدند و جدا کردند و مابقی ‌اش را دست ما دادند. همان ما را به این روز نشانده است که ما سَرِ اسلام را نمى ‏شناسیم. ما تا پیدا نکنیم اسلام را تا همه مسلمین پیدا نکنند اسلام را، نمیتوانند به مَجْد خودشان برسند. مَجدِ اسلام آن بود که در صدر اسلام بود» (همان: ۱۰،۴۴۹). در دین‌شناسی امام، سیاست در رأس آن قرار دارد «و کسی که میگوید دین از سیاست جداست، تکذیب خدا را کرده است، تکذیب رسول خدا صلوات الله را کرده است، تکذیب ائمه هدى‏ علیهم السلام را کرده است»(همان:۲۰، ۱۱۴).

آیت ‌الله خامنه ‌ای نیز معتقدند: «از بزرگترین مظاهر شرک‏ در عصر حاضر، تفکیک دنیا از آخرت، و زندگی مادّى از عبادت و دین از سیاست‏ است» (۲۹/ ۰۴/ ۱۳۸۸). این سخن شاهدی بر قابل ‌تفکیک نبودن امر زمینی از آسمانی و امر سیاسی از دینی و امر مادی از معنوی است.

-    عقلانیت :

حضرت آیت ‌الله خامنه ‌ای با اشاره به اهمیت عقلانیت، تحقق آن را مهمترین هدف رسالت نبی مکرم اسلام صلوات الله و یکی از ارکان چهارگانه تحقق تمدن نوین اسلامی میدانند:

«عقلانیت، اولین و مهمترین مسئله است و در درجه ‏ى اول در بعثت پیغمبر، مسئله‏ عقل مطرح‌ شده است. اولین کار پیامبر مکرم اسلام صلوات الله به فعلیت رساندن عقل، بر شوراندن قدرت تفکر و تقویت کردن آن در جامعه است. (۲۹/ ۰۴/ ۱۳۸۸)

ایشان با توجه دادن به ویژگیهای خرد انسانی که هادی به دین، توحید و مانع از ارتکاب اعمال سفیهانه و جاهلانه است (همان)، عقل را معیار و ملاک تشکیل مدینه فاضله و امت واحده اسلامی و تمدن بزرگ اسلامی میدانند. (همان)

از همین روی ایشان مسئولیت اول نظام اسلامی را نیز تربیت عقلانی و بر شوراندن قوه تفکر میدانند.(همان)

بی‌شک این عقل هم در جایگاه معرفتی باید متکفل پاسخ به سؤالات بنیادین باشد.(امام خمینی۱۳۷۷:۱۲۲ـ۱۲۷) و هم در حوزه عقلانیت اخلاقی، عمل انسان را در مسیر رسیدن به‌ غایت قصوای الهی، مطابق اخلاق حسنه و ملکات فاضله تنظیم نموده و پایه مجاهده با نفس و کسب خلقیات حسنه قرار میگیرد.(همان:۶) و هم در سطح ابزاری متکفل آبادانی دنیاست. (مقام معظم رهبری: ۲۹/۰۴/۱۳۸۸)

-    علم :

آیت ‌الله سید علی خامنه ‌ای علم را یکی دیگر از ارکان تمدن اسلامی میدانند و با تأکید بر کشف قوانین دنیا و مدیریت بر آن و نقش بی‌ بدیل علم در این فرآیند معتقدند:

«شما باید روح علمی و علم ‌گرایی را و اینکه این کَون عظیم قاعده ‌ای دارد و بر تمام اجزایش قانونی حکمفرماست و ما از طرف دین مأموریم که این قانون را کشف کنیم تا بتوانیم این کَون را اداره کنیم، در جامعه گسترش دهید. بشر برای اداره ‌ی این کَون آمده است. بشر آمده که بر سنگ و چوب و درخت و روی زمین و زیرزمین حکومت کند؛ نیامده که محکوم اینها باشد. این حاکمیتِ بر روی زمین –که فلسفه ‌ی وجودی و وظیفه ‌ی اصلی بشر است– محقق نمیشود، مگر آن ‌وقتی که شما قوانین زمین –یعنی قوانین آب و باد و هوا– را بشناسید. تا این قوانین را نشناسید، نمیشود. پس این قوانین را با علم میشود شناخت؛ بنابراین، روح علمی یک هدف مهم است.» (مقام معظم رهبری:۱۵/۱۱/۱۳۷۰)

همچنین از منظر ایشان، فردای بدون علم تاریک است و چراغ راه تحقق تمدن اسلامی مجاهده علمی است. علم از دیدگاه ایشان و با استناد به روایات سلطه آور است و جامعه صاحب علم را قدرتمند میسازد و کسانیکه دنیای معاصر را از حیث علمی و عملی در چنبره خود دارند، دلیل اصلی آن این است که صاحب علم ‌اند. از این رهگذر است که تأکید فراوان میکنند که باید علم را فرا گرفت و بلکه بایسته است تولید کننده و صادرکننده آن شد و به مصرف آن نباید بسنده و دلخوش کرد. (مقام معظم رهبری: ۰۹/۱۲/۱۳۷۹)؛ اما نکته مهم در این خصوص ابتناء محتوا و جهت این علم به مبانی دینی است. از نظر ایشان علم و دانش باید با معنویت گره بخورد والا خسارات غیرقابل جبرانی به بار خواهد آورد. (همان:۳۱/۱/۱۳۷۲) ایشان در این زمینه میفرمایند:

«ما در تمدّن اسلامی و در نظام مقدّس جمهوری اسلامی که به سمت آن تمدّن حرکت میکند، این را هدف گرفته ‏ایم که دانش را همراه با معنویت پیش ببریم. ما میخواهیم علم با اخلاق پیش برود. دانشگاه همچنان که مرکز علم است، مرکز دین و معنویت هم باشد. متخرّجِ دانشگاههای کشور، مثل متخرّجِ حوزه ‏های علمیه، دیندار بیرون بیاید.» (همان:۱۳۷۶/۰۶/۱۹)

بر این اساس، رکن چهارم تمدن اسلامی یعنی اخلاق، جایگاه برجسته‌ای می‌یابد.

-    اخلاق :

اخلاق از منظر آیت ‌الله سید علی خامنه ‌ای هواى لطیفى است که اگر در جامعه ‏ى بشرى وجود داشت، انسانها میتوانند با تنفس او زندگی سالمى داشته باشند. (همان: ۲۹/۰۴/۱۳۸۸) در این عبارت، اخلاق عبارت است از هوای لطیف، یعنی انسانها به همان مقدار به اخلاق نیاز دارند که به هوا، نه به آب و نه به غذا. انسان ممکن است بدون آب و غذا چند روزی دوام بیاورد اما بدون هوا چند دقیقه هم نمیتواند سر کند؛ بنابراین اخلاق در زندگی آدمی و به ‌عنوان یکی از پایه ‏های تشکیل‌ دهنده امت واحده اسلامی نه ‌فقط نقشی کلید ی و مهم که نقشی حیاتی دارد. بر این اساس ایشان با فاجعه ‌آمیز خواندن نبود اخلاق و حاکمیت «حرصها، هواى نفسها، جهالتها، دنیا طلبیها، بغضهاى شخصى، حسادتها، بخلها، سوء ظن به یکدیگر منجر به زندگى سخت و تنگی فضا میدانند.(همان)

بر اساس آنچه در چارچوب نظری بیان شد ابتناء مبانی شناختی هنجاری و نظامهای نظری عملی برآمده از آن در عرصه ‌های مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و… بر دین اسلام و معنویت و آثار و لوازم ناشی از آن، مهمترین فصل ممیز تمدن اسلامی از سایر تمدنها و از آن جمله تمدن غربی است.

ادامه دارد...