دکترین شوک؛ از تمدن ‌سوزی تا تمدن ‌سازی

جنگ و زلزله تمدن ‌ساز است!

شوک در قالب بحران رخ میدهد و بهت پس از آن شوک، فرصت را برای هر تغییر بزرگی که در شرایط عادی ممکن نبوده فراهم میآورد. تمدن بعضاً یک واژه ‌ی بحث ‌برانگیز و اصولاً واژه‌ای پیچیده و چند بعدی است. هم دارای ابعاد سخت ‌افزاری و هم دارای ابعاد نرم‌افزاری است. بعد سخت‌افزاری آن به مسئله ‌ی مادی و ابزاری زندگی شهر‌نشینی بشر باز میگردد و بعد نرم‌افزاری آن تشکیل نهادهای اجتماعی حاصل از زندگی شهری را در بر میگیرد. در متون امروزی، متمدن بودن یا نبودن در نسبت با انسانهای بدوی سنجیده میشود. انسانهایی که در طی سلسله مراتبی شهری شده‌اند و از بدویت فاصله گرفته‌اند و این مجموعه افراد باعث شکل‌گیری یک ‌سری آداب و رسوم و نهادهای اجتماعی میشوند که میتواند به عنوان یک الگوی شهرنشینی مطرح شود؛ به طور کلی به چنین افرادی متمدن- میگویند. هر تمدنی برای بقا نیاز به فرصتهایی برای بازتولید در ابعاد سخت‌افزاری و نرم‌افزاری خود دارد. برخی از نظریه ‌پردازان تمدنی این فرصت را خلاء ناشی از ایجاد بحران میدانند، و به اختصار میگویند: «جنگ و زلزله تمدن ‌ساز است».

هر بحرانی مانند سکه دو رو دارد. حال میخواهد جنگ به عنوان‌ گونه ‌ی شاخصی از بحرانهای غیر طبیعی باشد یا زلزله به عنوان گونه ‌ی شاخصی از بحرانهای طبیعی؛ در یک رو ویرانی و خرابی و در روی دیگر آبادانی و سازندگی مطرح است. آنگاه میتوان درفضای تخریب شده به ابداع و اختراع تمدن دست زد. تمدنی از روی یک الگوی مهندسی شده برای نسلهای آینده. اگر فضای تخریب شده را به مثابه یک زمین کشاورزی آماده (جامعه‌ی بحران زده) برای کشت (تمدن ‌سازی: شهرسازی) در نظر بگیریم تا نهال یا بذری در آن بروید؛ این ما هستیم که تعیین میکنیم که چه بذر یا نهالی کاشته شود تا در جهت نیل به محصول کارا (جامعه ‌ی آرمانی) سودبخش باشد.

بحرانی فرا میرسد، حول و هراس جامعه را فرا میگیرد و طرح ‌ریزان الگوهای تمدنی، با رخنه کردن در خلاء اجتماعی ناشی از بحران و جو ترس و نگرانی دست به کار میشوند و به مهندسی جوامع بحران زده میپردازند. دکترین شوک بر همین مسئله تمرکز دارد. یک شوک که در قالب یک بحران رخ میدهد و یک بهت که پس از آن شوک، فرصت را برای هر تغییر بزرگی که در شرایط عادی ممکن نبوده فراهم میآورد. حوادث غیر مترقبه نظیر جنگ و زلزله میتواند زمینه ‌ساز این فرصت باشد ، فرصتی برای الگوسازی تمدنی که در شرایط عادی هیچگاه فراهم نمیشوند. جامعه در یک چنین خلایی انعطاف‌ بالایی دارد ، چنین جامعه‌ای از نظر روانی و جسمانی آمادگی دارد که از محیط زندگی قبلی خود ریشه کن شود. در چنین شرایطی میتوان کار ساختن جامعه را از نو آغاز کرد و شهری ساخت که بتواند الگو‌ساز و تمدن ‌ساز باشد. به طور کلی زمینه را برای ساخت جامعه‌ای همراه با ثروت عظیم فرهنگی یا همان جامعه ‌ی آرمانی، ایجاد کرد.

در زمان بروز بحران، مثلاً بحرانی مثل زلزله، حجم عظیمی کمک مالی به محل بحران ‌زده وارد میشود. اما این حجم از منابع چگونه هدایت میشود؟ چگونه میتوان این سیل عظیم سرمایه را به سمت و سوی مناسب جهت داد؟ میتوان گفت بحران سرمایه ‌های متراکم ایجاد میکند، سرمایه ‌هایی هم از نوع مادی و هم از نوع معنوی. مادی از حیث کمک نقدی و غیر نقدی و معنوی از حیث تجمع انگیزه و تلاش و تشریک مساعی در بازسازی. در این زمانهاست که باید این جریانات گسترده و عظیم امکانات و کمکهای نقدی و غیر نقدی استفاده کرده و با ارائه‌ ی طرحی متناسب با مکان جغرافیایی و آب و هوای منطقه، بازسازی جامعه تخریب شده را به سمت جامعه‌ ایی متمدن و آرمانی سوق دهند. مثلاً در یک محیطی که پر از زمینهای کشاورزی است ساخت و ساز و شهرسازی باید بر اساس حرفه و نحوه زندگی افراد باشد تا قابلیت پیاده کردن داشته باشد. البته در شهرسازی مساله ‌ای که مطرح خواهد شد رعایت محیط‌‌‌‌ مداری است یعنی شهر‌سازی بر اساس هویت معنوی، تاریخی و طبیعی منطقه؛ مثل رویکرد مسجد مدار که اماکن متبرکه و مقدس را محور قرار میدهد.

زلزله ‌ای که اتفاق افتاد دوباره فضای عمومی کشور را متوجه این قضیه کرد که اگر جامعه‌ ای برای بحران برنامه ‌ریزی نداشته باشد قطعا غافلگیر میشود. در حال حاضر ذهن همه‌ ی مردم و مسئولین معطوف به یک روی سکه، یعنی مدیریت قبل و در زمان بحران است. مثلاً در مورد بحرانی طبیعی مثل زلزله، مقاوم سازی قبل زلزله و ایجاد فضاهایی برای اسکان مردم در زمان زلزله مطرح است، در حالیکه در روی دیگر هر بحران طبیعی مثل زلزله حقیقت تلخی است که نمیشود از آن اجتناب کرد؛ خرابی و ویرانی، و نیاز به بازسازی. خطری که در حال حاضر وجود دارد این است که از این بخش قضیه (بازسازی آرمانی بعد از بحران یا تمدن ‌سازی بعد از بحران) غفلت شود و بحران را برای بازگشت به شرایط قبلی مدیریت شده و از فرصت پیش آمده هیچ استفاده‌ ای نگردد. در حالیکه میتوان با هدایت آرامش به بازسازی الگوساز در جامعه ‌ی ویران شده، آن ‌هم بهتر از گذشته پرداخت. رفتن به سمت آینده آرمانی آری، بازگشت به گذشته ‌ی غیر آرمانی، نه.

باید خیلی دقت داشت تا از بحرانهای طبیعی (زلزله، سیل، طوفان و...) و غیر طبیعی (جنگ، کودتا، انقلاب و...) در جهت پسرفت جامعه استفاده نشود. کاری که عمدتاً‌ آمریکا برای آن برنامه دارد و در عمده ‌ی بحرانها فرصت ‌طلبی میکند و جوامع و کشورهای مختلف را در جهت منافع خود به عقب میبرد و دچار پسرفت میکند. در مقابل میتوان از این بحرانها استفاده کرد و تلخی و سختی ‌آنها را‌ با مهندسی آینده‌ ای بهتر در جامعه ای آرمانی، به شیرینی و راحتی بدل کرد.

«علی رهجو»