نگاه تمدنی به روایات اهلبیت علیهم‌السلام

روایات اهل بیت علیهم السلام معدن عظیمی از دانش و معرفت است که شناخت آن و دریافت عمق مبانی و اندیشه های ائمه میتواند نیروی بالقوه ای را که در این دریای عظیم معرفتی نهفته است، آشکار کند. منظور از نقش بالقوه روایات، نقشی است که روایات میتواند در شکوفایی تمدن نوین اسلامی داشته باشد ولی هنوز به آن توجه نشده و این بی توجهی به علت عدم شناخت عمق این معارف با رویکرد تمدنی است. رویکرد تمدنی به آموزه ها نشانگر این است که معارف اهلبیت علیهم السلام این قابلیت را دارد که از حوزه اندیشه و تفکر عبور نموده و به مدل و الگو تبدیل شود.

با وجود توجه صاحب نظران به حدیث و روایات، اما نقش تمدنی روایات مورد غفلت قرار گرفته و جای این موضوع در پژوهشهای علمی خالی است. نگاه غیر تمدنی به روایات اهلبیت علیهم السلام سبب شده تا فرهنگ غیر کاربردی خطابه ای در میان مسلمانان نهادینه شود و نقش روایات در جامعه تنها نقل آنها در سخنرانیها و خطابه ها باشد. اما نگاه تمدنی به روایات میتواند نقش روایات را از حوزه نقل و انتقال بالا برده و زمینه ساز شکوفایی تمدن نوین اسلامی شود. تمدن نوین اسلامی، محصول کاربرد و پیاده سازی محتوای روایات در عرصه زندگی است. ما باید با چه روشی سراغ روایات برویم تا نتیجه آن شکوفایی تمدن نوین اسلامی باشد؟ این مهم زمانی صورت میگیرد که محتوای روایات در تمام عرصه های زندگی فردی و اجتماعی پیاده شود.

شکوفایی تمدن نوین اسلامی مستلزم شکوفایی نقشهای بالقوه روایات است و این مهم محقق نمیشود مگر اینکه اندیشمندان حدیث پژوه با رویکرد تمدنی در کنار رویکرد قدسی و میراثی به پژوهشهای حدیثی روی آورده و برای هر یک از نظامهای ارزشی، فکری، و عینی با استفاده از معارف اهلبیت علیهم السلام به استخراج نظام و مدل بپردازند. باید محتوای آموزه های اهلبیت علیهم السلام از مرحله نقل و انتقال به مرحله کاربردی برسد که کلیه نظامهای فکری، ارزشی و عینی جامعه بر پایه آن بنا شود. نظام فرهنگی، سیاسی، اقتصادی باید بر اساس رهنمودهای اهلبیت علیهم السلام باشد. و این امر در سایه حکومت اسلامی که اسلام را به جامعه برگرداند، محقق میشود.به فعلیت رساندن نقش بالقوه روایات اهلبیت علیهم السلام به منظور شکوفا شدن تمدن نوین اسلامی، نظریه پردازان و مجریانی نخبه را میطلبد. روایات با طرح و ارایه اصول و شیوه های عملی در چگونگی تدوین سبک زندگی نقشی غیر قابل انکار دارد. در روایات همه آنچه به زندگی انسان در بعد فردی و اجتماعی مربوط میشود مطرح شده است. از شیوه ذکر گفتن و عبادت کردن، نوع تربیت فرزند، روشهای تعدیل درآمد، نوع برخورد با دوست و دشمن و روشهای حفظ منافع داخلی و خارجی و ... همه در روایات بیان شده است. و مطمئنا هدف اهلبیت علیهم السلام از بیان این معارف چیزی فراتر از خطابه بوده است. و تا زمانی که با این معارف برخورد خطابه ای شود، تمدن اسلامی شکوفا نخواهد شد. این آموزه ها سبک و روش زندگی را در همه اجزاء و ارکانش برای انسان بیان میدارد و وظیفه اندیشمندان است که با عزمی راسخ، سبک زندگی اسلامی را از دل این روایات و احادیث استخراج کنند.

در همه‌ی زمانها این امکان برای متفکران آگاه، قرآن ‌شناسان، حدیث ‌شناسان، آشنایان با شیوه‌ ی استنباط از قرآن و حدیث، آشنایان با معارف اسلامی و مطالبی که در قرآن و در حدیث اسلامی و در سنت اسلامی هست، وجود دارد که اگر به نیاز زمانه آشنا باشند، سؤال زمانه را بدانند، درخواست بشریت را بدانند، میتوانند سخن روز را از معارف اسلامی بیرون بیاورند. حرف نو همیشه وجود دارد؛ تولید فکر، تولید اندیشه‌ ی راهنما و راهگشا برای بشریت. در بررسی روایات از جمله اصولی که در فعلیت رساندن نقشهای بالقوه روایات در شکوفایی تمدن اسلامی موثر است و باید توسط اندیشمندان در نظر گرفته شود مواردی است که در زیر به آن ها اشاره میشود:

الف. تلفیق زندگی مادی و معنوی:

مسلمان امروزی صرفا در معرض خطابه ای اندیشه های دین قرار گرفته است، بنابراین همینکه وارد عرصه اجتماعی، اقتصادی و سیاسی میشود، با تناقض های بسیاری روبه رو میشود. برای حل و فصل این تناقضات باید دانست تا چه اندازه نظم اجتماعی موجود در دنیای اسلام با اندیشه و اصول ثابت دینی و اسلامی تفاهم و تزاحم دارد؟ عموماً مسلمانان تفکیک زندگی معنوی از زندگی مادی را پیش گرفته اند بدین صورت که زندگی معنوی از اسلام نشأت میگیرد و زندگی مادی به عناصر و عوامل دیگر وابسته است؛ این در شرایطی است که برای تمدن سازی، ابعاد معنوی و مادی باید در یک چارچوب واحد رشد و نمو کنند و کلیت حیات مسلمین را در بر گیرند. در تمدن اسلامی انسانها باید در هر دو زمینه فعال باشند. اساس تمدن اسلامی این است که با وجود روح تمدن و نرم افزارها، سخت افزارها به وجود خواهند آمد؛ در واقع معنویات است که مادیات را میسازد و این اصل امروزه در جامعه اسلامی کم رنگ است و اگر بخواهیم تمدن اسلامی شکوفا شود باید زندگی مادی و معنوی هر دو از یک اصل نشأت گیرد که آن قرآن و سنت است.

از دیدگاه اهلبیت علیهم السلام فراموشی این دو اصل اساسی قرآن و سنت مرگ تمدن اسلامی را در پی خواهد داشت: «قَالَ أَمِیرُ المُؤمِنِینَ ع قَالَ رَسُولُ اللهِ ص سَیأتِی عَلَى الناسِ زَمَانٌ لَا یبقَى مِنَ القُرآنِ إِلا رَسمُهُ وَ مِنَ الإِسلَامِ إِلا اسمُهُ یسَمونَ بِهِ وَ هُم أَبعَدُ الناسِ مِنهُ مَسَاجِدُهُم عَامِرَةٌ وَ هِی خَرَابٌ مِنَ الهُدَى فُقَهَاءُ ذَلِکَ الزمَانِ شَر فُقَهَاءَ تَحتَ ظِل السمَاءِ مِنهُم خَرَجَتِ الفِتنَةُ وَ إِلَیهِم تَعُود» (اصول کافی، ج8، ص308) "مردم را روزگارى رسد که در آن از قرآن جز نشان نماند و از اسلام جز نام آن، در آن روزگار ساختمان مسجد هاى آنان نو و تازه ساز است و از رستگارى ویران. ساکنان و سازندگان آن مسجد ها بدترین مردم زمین اند، فتنه از آنان خیزد و خطا به آنان درآویزد."

ب. لزوم نظریه پردازی اسلامی:

یکی از مشکلات امت اسلام عدم توجه به علوم انسانی به عنوان زیر ساخت علوم تجربی است و مسلمانان در حوزه علوم انسانی با فقر تئوریک رو به رو هستند. بسیاری از دانشمندان و اندیشمندان جهان اسلام تنها راه پیشرفت و تعالی را توجه به علوم تجربی و رشد در این علوم دانسته و از علوم انسانی غافل شده اند. صاحب نظران مسلمان وظیفه دارند این رویکرد را تغییر داده و بار دیگر بذر توجه به علوم انسانی را در جامعه بیفشانند. بدون تردید شکوفایی تمدن نوین اسلامی نیازمند توجه به علوم انسانی و مبانی آن است.

بدون مکتب و بدون ایدئولوژی نمیتوان یک تمدن را به وجود آورد؛ احتیاج به ایمان است. این تمدن دارای علم خواهد بود، دارای صنعت هم خواهد بود، دارای پیشرفت هم خواهد بود؛ و این مکتب، هدایت کننده و اداره کننده‌ی همه‌ی اینها خواهد شد. آن که مکتب توحید را مبنای کار خودش قرار میدهد، آن جامعه‌ای که به دنبال توحید حرکت میکند، همه ‌ی این خیراتی را که متوقف بر تمدن ‌سازی است، به دست خواهد آورد؛ یک تمدن بزرگ و عمیق و ریشه‌دار خواهد ساخت و فکر و فرهنگ خودش را در دنیا گسترش خواهد داد.

با توجه به آن چه مطرح شد، نقش بالقوه روایات در اولین و حساس ترین مرحله، در تربیت انسان الهی است که این امر مستلزم این است که انسانها در سایه حکومت اسلامی به اسلام اصیل برگردند و ارزشها در جامعه حاکم شود. انسان الهی در تمدن اسلامی، خود در حاکم نمودن توحید ، معنویت، اخلاق و عدالت نقش دارد. ما میتوانیم تمدن نوین اسلامی را برپا کنیم و دنیایی بسازیم که سرشار باشد از معنویت و با کمک معنویت و هدایت معنویت حرکت نموده و جامعه سازی نماییم.

نویسنده : زهرا پورکبیریان