(و اوفوا بعهد اللّه اذا عاهدتم)۱
<السلام علیک یا میثاق اللّه الذی اخذه و وکّده>2
<من مستَودع العهد المأخوذ علی العباد>3
<اللهم انّی اجدّد له فی صبیحه` یومی هذا و ما عشت من ایّامی عهداً و عقداً و بیعه`ً له فی عنقی لا احول عنها و لا ازول ابداً>4
به یازده خم مِی، دست ما اگر نرسید
بده پیاله که یک خم هنوز سربسته است
یوم اللّه نهم ربیع الاول، سال روز آغاز امامت قائم آل محمد، خاتم الاوصیاء، بقیه`اللّه الاعظم (عجلاللّه تعالیفرجهالشریف) و روز تجدید میثاق با آن امام هُمام و اهداف و آرمانهای بلند اوست.۵
روزی که در امتداد غدیر و بلکه خود غدیری دیگر است.۶
باید در این روز با امام زمان(عج) خود، تجدید پیمان کرده و بر مفاد عهد و میثاق خود – که به آنها در روایات و دعاها به ویژه دعای عهد اشاره شده – مروری دوباره داشته باشیم و به بازشناسی و بازخوانی حقوق و تعهداتی که نسبت به آن امام نور و گنجینهِ عهد الهی و امید همهِ مستضعفان عالم بر عهده داریم، بپردازیم که به فرمودهِ صادق آل محمد(ع)، این عهد خدای عزوجل با ما است؛
حضرت در پاسخ یکی از یارانش در تفسیر آیه )لایملکون الشفاعه` الاّ من اتخذ عندالرحمن عهداً(۷ میفرماید:
من دان بولایه` امیرالمؤمنین والائمه` من بعده فهوالعهد عنداللّه.۸
همانا عهد در نزد خداوند، پذیرش ولایت امیرالمؤمنین[ع] و امامان بعد از اوست.
در روایتی دیگر چنین میفرماید:
نحن عهداللّه فمن وفی بعهدنا فقد وفی بعهداللّه و من خفرها فقد خفر ذمهَ` اللّه و عهدَه.۹
ما همان پیمان و عهد خداییم، هر کس به عهد ما وفا کند، به عهد الهی وفا کرده است و هر کس با ما پیمان بشکند، با خداوند پیمان شکسته است.
امام زمان(ع) نیز خود را چنین معرفی میکند:
من مستَودع العهد المأخوذ علی العباد.۱۰
از گنجینه و جایگاه پیمانی که [از جانب خداوند] بر عهدهِ بندگان نهاده شده است.
در این جا به برخی عهدها و پیمانهای خود نسبت به امام زمان(عج)، همچنین به زمینهها و ریشههای آن (معرفت و محبت) و جایگاه و پیآمدهای آن (تبعیت و اطاعت) اشارهای کوتاه خواهیم داشت و به ترتیب از معرفت، محبت، ولایت، عهد و اطاعت، گفتوگو خواهیم کرد، شاید بتوانیم با استعانت از ذات ربوبی۱۱ به انجام آنها موفق شویم.
۱- معرفت امام
شناخت امام، درک اضطرار به او و آگاهی به حق ولایت اوست؛ <عارفاً بحقه>.12 زیرا امام از ما به ما و مصالحمان آگاهتر و نسبت به ما از ما مهربانتر است؛ چرا که آگاهی او شهودی و وجودی است و محبت او غریزی و محدود نیست، بلکه ربوبی و محیط است. امام از همهِ کششهای نفسانی آزاد است. او به راههای آسمان آگاهتر ازراههای زمین است. تلفیق این آگاهی و آزادی میشود عصمت و همین زیربنا و رمز پذیرش ولایت و سرپرستی آنها و تسلیم در برابر آنهاست:
انّما کلّف الناس ثلاثه`: معرفه` الائمّه` والتسلیم لهم فیما ورد علیهم والردّ الیهم فیما اختلفوا فیه.۱۳
مردم به سه تکلیف مکلفند: معرفت امامان، تسلیم در برابر ایشان و واگذاری امور به ایشان در اموری که اختلاف پیش میآید.>
ناآگاهی از حق ولایت امام و جهل در تشخیص و مصداق این چنین امامی آثار زیانباری همچون چشمپوشی از همه دستاوردهای وحی، مرگ جاهلی، گمراهی و هلاکت و… را در پی دارد:
من شکّ فی اربعه` فقد کفر بجمیع ما انزل اللّه عزوجلّ، احدها معرفه` الامام فی کلّ زمان و اوان بشخصه ونعته.۱۴
کسی که در چهار چیز شک کند، به همهِ آن چه که خداوند آن را نازل فرموده کافر شده است؛ یکی از آنها شناختن امام در هر عصر و زمان است که شخص امام را با صفاتی که داراست بشناسد.
مَن مات و لایعرف امام زمانه مات میته` جاهلیه`.۱۵
کسی که بمیرد و امام زمان خود را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است.
اللهمّ عرّفنی حجتک فانک ان لم تعرفنی حجتک ضللت عن دینی.۱۶
بارالها! حجت خود را به من بشناسان وگرنه از دین خود گمراه خواهم شد.
السلام علیک یا سبیل اللّه الذی من سلک غیره هلک.۱۷
سلام بر تو ای راه خدا! که هر کس غیر آن را رود، هلاک میشود.
کسانی که اضطرار به ولی را این گونه احساس کردهاند، میتوانند به محبت و ولایت و اطاعت امام برسند و از تقدم و تأخّر نجات یابند، که: <المتقدم لهم مارق والمتأخر عنهم زاهق>،۱۸ <فمعکم معکم لامع غیرکم>،۱۹ و از جان و مال خود در راه این حق عظیم و پیمان الهی بگذرند و هستی خود را فدای امام کنند؛ <الذین بذلوا مهجهم دون الحسین(ع)>.20
۲- محبت
محبت، ادامهِ معرفت است.۲۱ با درک اضطرار به امام و آگاهی از حق ولایت او، محبت امام در دل مینشیند و عشق به او که عشق به همهِ خوبیها و زیباییهاست در قلب آدمی ریشه میگستراند.
بدون این معرفت، عشق را دوامی نیست. آن محبّتی که اجر رسالت است چنین عشقی است؛ )قل لااسئلکم علیه اجراً الاّ المودّه` فی القربی(.۲۲
آن چه که میتواند بر این محبت بیافزاید، درک این نکته است که این محبت یک طرفه نیست، بلکه دو سویه و طرفینی است. اینگونه نیست که فقط من امام را دوست داشته باشم، بلکه او هم به من محبت دارد و حتی از من به من مهربانتر است؛ چون همان طور که اشاره شد، علاقهِ من به خودم غریزی است، ولی علاقه امام به من غریزی و محدود نیست که ربوبی و محیط است و بر اساس سعهِ وجودی او و برخاسته از معرفت شهودی و وجودی اوست. همین است که امام صادق(ع) میفرماید: <واللّه! لانا ارحم بکم منکم بانفسکم…؛به خدا سوگند! که من نسبت به شما از خود شما مهربانترم>.23
آنها در شادی ما شاد و در اندوه ما اندوهناکند.۲۴ یکی از یاران امام رضا(ع) از آن حضرت درخواست کرد که برای او و خانوادهاش دعا کند. حضرت فرمود: <اَوَلَستُ `اَفعَلُ؛آیا چنین نمیکنم؟!>25
امیرالمؤمنین(ع) نیز میفرماید:
<ما برای شما دعا میکنیم و شما که دعا میکنید ما آمین میگوییم>.26
سید بن طاووس نقل میکند: سحرگاهی در سرداب مقدس بودم، ناگاه صدای مولایم را شنیدم که برای شیعیان خود چنین دعا میکرد:
اللهم اِن شیعتنا خُلِقَت مِن شُعاعِ اَنوارِنا وَبَقِیه`ِ طینَتِنا وَقَد فَعَلُوا ذُنُوباً کثیره`ً اِتّکالاً علی حُبّنا وَوِلایَتِنا، فَاِن کانَت ذُنُوبُهُم بینَک وَبینهم فاصفح عنهم فقد رضینا و ما کان منها فیما بینهم فاصلح بینهم و قاصّ بِها عَن خُمسِنا وَاَدخِلهُمُ الجَنه`َ وَزَحزِحهُم عَنِ النّارِ وَلاتَجمَع بَینَهُم وَبَینَ اَعدائِنا فی سَخَطِکَ.۲۷
بارالها! شیعیان ما از شعاع نور ما و باقیماندهِ سرشت ما خلق شدهاند. آنها گناهان زیادی با اتّکای بر محبّت به ما و ولایت ما انجام دادهاند. اگر گناهان آنها گناهی است که در ارتباط با توست، از آنها بگذر که ما راضی شدیم و آنچه از گناهان آنها در ارتباط با خودشان هست، خودت بین آنها را اصلاح کن و از خمسی که حقّ ماست به آنها بده تا راضی شوند و آنها را داخل بهشت بگردان و از آتش جهنّم نجات بده و با دشمنان ما در غضب خود جمع مفرما.
باری! بارقهِ چنین عشقی است که انسان را به طلب و دعا و اُنس و نجوای با امام میخواند و به تولّی و تبرّی میکشاند و او را وا میدارد که داعی باشد و دیگران را به امام دعوت کند و در این راه استقامت داشته باشد و از هیچ نهراسد.
۳- ولایت
با معرفت و محبت امام به ولایت و سرپرستی او میرسیم. ولایت نه به معنای محبت که به معنای سرپرستی و تولیت در امور و امامت و پیشوایی است۲۸؛ یعنی سرپرستی و حاکمیت امام بر فرد و جامعه؛ بر فکر و احساس و عمل فرد و خانه و مدرسه و جای جای زندگی و متن جامعه.
این ولایت است که رکن رکین، اساس دین، کلید و گشایشگر و راهنمای همهِ ابعاد دین است و آن قدر که به آن، دعوت و سفارش شده به هیچ یک از دیگر ابعاد و ارکان دین دعوت نشده است؛ <بنیالاسلام علی خمسه` اشیاء: علی الصلوه` والزکاه` والحج والصوم والولایه`، و لم یناد بشیءٍ کما نودی بالولایه`>.29 <…الولایه` افضل لانها مفتاحهن والوالی هو الدلیل علیهن.>30
این ولایت است که تنها در مالکها و سلمانها و مقدادها یافت میشود و در معاویهها و احمد حنبلها و جرج جرداقها نشانی از آن نیست.
این ولایت است که تحمل آن سخت و سختی آفرین است و بدون عشق و ایمانی مبتلا و بلاکَش و یا شهود و آگاهی و تا آخر خط را دیدن، کسی را یارای به دوش کشیدن آن نیست که، <اِنّ امرنا صعب مستصعب لایحمله (یحتمله) الا ملک مقرّب، او نبیّ مرسل، او عبد مؤمن امتحن اللّه قلبه للایمان>.31
همین است که اگر کسی تمام شبها به نماز بایستد، همه روزها روزه باشد، همهِ اموالش را صدقه بدهد و همهِ عمر حج بگزارد، اما ولیّ زمانه خود را نشناسد و اعمالش را به سرپرستی و ولایت او انجام ندهد، از اعمالش هیچ بهرهای نمیبرد و از اهل ایمان نخواهد بود.۳۲
باید تنها ولایت و سرپرستی او را پذیرفت و از او خط گرفت:
رضیتک یا مولای اماماً و هادیاً و ولیاً و مرشداً لا ابتغی بک بدلاً و لااتّخذ من دونک ولیّاً.۳۳
ای مولای من! راضی و خوشنودم به پیشوایی و هدایت و سرپرستی و راهبری تو و به جای تو احدی را نمیخواهم و جز تو کسی را ولی و سرپرست خود نخواهم گرفت.
این را هم بگویم که این معنای از ولایت، نه نفی و مسخ انسان است و نه با هویت و انسانیت او در تعارض که با انتخاب انسان همراه است؛ زیرا به آگاهی بیشتر و به رحمت واسع حق و محبت و عنایت او دست یافته است.
به راستی کسانی که هوسها و روِیاهای خود را حاکم کردهاند و از پشتوانههای معرفت و محبت برخوردار نیستند و یا در کورهِ بلا و امتحان آبدیده نشدهاند، تحمل ولایت و حاکمیت امام را ندارند.
در نجف آن وقت که بیش از یک قطعه و آب شور و وادی گرم چیزی نداشت و در آن وقت که جایگاه عابدها و از دنیا گذشتهها و دست شستهها بود، کسانی جمع بودند که از خود میپرسیدند: چه شده با اینکه ما به اندازه یاوران امام هستیم و گوش به فرمانیم و به این گوشه گلیم انداختهایم، امام خروج نمیکند و ظاهر نمیشود…
این مسئله رفته رفته جا باز کرد و ذهنها را گرفت و آنها را به جوابخواهی کشاند؛ این بود که کسانی را از میان خود انتخاب کردند و از آنها هم یک نفر بیرون کشیدند و برای حل داستان روانه کردند…
این گل سر سبد همینکه از قلعه بیرون آمد و به وادی رسید، از کنار وادی – به خواب یا مکاشفه – دید که به شهری رسیده. پرسید و به دست آورد که شهر امام است. اشک و شوق و التهابش بهجایی رسید که خود را نمیشناخت. اجازهاش نمیدادند… تا آنکه اجازه بگیرند. بیچاره میتپید که مبادا راهش ندهند، ولی راهش دادند و اجازه خدمت خواست، بارش دادند و به امام رسید؛ با شورها و گلایهها و زمزمهها و شوقها و از انتظارها گفتن و از دوست به دوست نالیدن…
تفقدی دید و بشارت شنید که ظهور نزدیک است. در خانهای منتظر ماند تا خبرش دهند و راه بیفتد.
در این خانه برایش همسری انتخاب کردند، همسری که دریا را میمانست و آبشار را و نسیم را و طوفان را؛ دریا در چشمش و آبشار در گیسوانش و نسیم در حرکاتش و طوفان در عشقش…
انس گرفت و هنوز کام نگرفته صدای شیپورها بلند شد و بر در کوبیدند که خواجه کی بدر آید…
با التهاب، سر خورده بر در ایستاد و شنید که احضارش میکنند. گفت آمدم… هان آمدم… بروید که رسیدم…
به خانه در آمد که کام بگیرد و هنوز کام نگرفته بود و در آتش میسوخت که بر در کوبیدند که بر در دروازهایم و آماده، برخیز…
با زبان گره خورده گفت: بروید که گفتم میرسم… و داخل شد و هنوز جز آتش و سوز چیزی نچشیده بود که دوباره به راهش انداختند و صدایش کردند. او خروشید که مگر امام، وقت شناس نیست…؟! گفتم بروید میآیم…
این بگفت و خود را میان وادی در کنار قلعه دید… و دیگر هیچ….۳۴
۴- عهد
معرفت امام و محبت و ولایت او، زمینهساز عهد و پیمان و بیعت با امام میشود؛ زیرا عشق و ولایت بدون عهدهداری و مسئولیتپذیری، هوسی بیش نیست <که عشق آسان نمود اول، ولی افتاد مشکلها>.
عهد، التزام خاص و نوعی تعهدپذیری در مقابل شخص یا کاری است.۳۵ باید خود را به وظایفی که نسبت به امام داریم ملتزم سازیم و با او برای انجام خواستهها و آرمانهایش عهد ببندیم (عهداً)۳۶ و آن عهد را با اسباب و وسایلی محکم کنیم (عقداً)۳۷ و در نهایت با او بیعت کرده و دست در دست او نهاده و دل و سر به او بسپاریم (بیعه`ً).۳۸
عهد و عقد و بیعت سه مرتبه از یک حقیقتند که در شدت و ضعف با یکدیگر تفاوت دارند. باید با بازخوانی و تجدید عهد در هر پگاه و بیعتی تا همیشه،۳۹ هم اراده و انگیزهِ خود را قوی کرد و افزایش داد و هم از غفلتها و سستیها جدا شد و فاصله گرفت.
پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) نیز در بحرانها و مواقع حساس با یاران خود تجدید عهد کرده و از آنان بیعتی دوباره میگرفتند.۴۰ امام مهدی(ع) نیز در عصر ظهور به خاطر شرایط سختی که یارانش پیش رو دارند از آن ها چنین بیعت میگیرد:
…مسلمانی را دشنام ندهند،… حریمی را هتک نکنند، به خانهای هجوم نبرند، کسی را به ناحق نزنند، طلا و نقره و گندم و جو انباشت نکنند، مال یتیمان را نخورند،… لباس خز و حریر (لباسهای فاخر و اشرافی) نپوشند،… در زندگی به اندک بسنده کنند،… امر به معروف و نهی از منکر کنند و در راه خدا به شایستگی جهاد نمایند.۴۱
گفتنی است، کسانی میتوانند در عصر ظهور به این عهدها عمل کنند که در عصر غیبت به عهد و پیمانهای خود با امام(ع) – این گنجینه عهد الهی و خزانه و جایگاه پیمانی که خداوند بر عهدهِ بندگانش نهاده است – عمل کرده باشند. اهمیّت این پیمانها در عصر غیبت تا آن جا است که در روایتی از حضرت سجّاد(ع)، همانا تنها راه نجات از فتنهها شمرده شده است:
یا ابا خالد لتأتینّ فتن کقطع اللیل المظلم لاینجو الاّ من اخذ اللّه میثاقه، اولئک مصابیح الهدی و ینابیع العلم ینجیهم اللّه من کل فتنه` مظلمه`….۴۲
ای اباخالد! فتنههایی همچون شب تار فرا خواهد رسید. تنها کسانی از آن فتنهها نجات خواهند یافت که خداوند از آنان پیمان گرفته باشد. آنان چراغهای هدایت و چشمههای علم هستند و خداوند آنها را از هر فتنهِ تاریکی نجات خواهد داد.
عهدنامه:
– افزایش و تحکیم معرفت و محبت بیشتر و عمیقتر نسبت به امام(ع):
)یوم ندعوا کلّ اناس بامامهم(۴۳
اعرف امامک، فانّک اذا عرفت لم یضرّک تقدم هذا الامر او تأخّر.۴۴
– بازکاوی و شناسایی وظایف و تکالیف خود نسبت به حضرت و عهد و پیمان بر انجام آنها:
یاد حضرت <ولاتُنسنا ذکرَه>45 و حضور در مجالس و مکانهای منتسب به آن حضرت و توسل به او و زیارتش <توجّه الیه بالزیاره`>46 و… .۴۷
– دعا برای فرج حضرت:
اکثروا الدعاء بتعجیل الفرج فان ذلک فرجکم.۴۸
و چون عذاب بر بنی اسرائیل شدّت گرفت و طولانی شد، آنان چهل روز، ضجّه زدند و ناله کردند. اشکها ریختند و به درگاه خدا تضرّع کردند، تا آن که خداوند، موسی و هارون را برای خلاصی و نجات آنان فرستاد و آنان را از چنگال فرعون رهانید. این، در حالی بود که خداوند، به مدّت صد و هفتاد سال، به آنان تخفیف داده بود. هکذا انتم لو فعلتم لفرّج اللّه عنّا. فأمّا اِذلم تکونوا، فانّ الامر ینتهی اِلی منتهاه؛ اگر شما هم این گونه به درگاه خدا ضجّه و ناله کنید و همانند آنان در این امر جدی و کوشا باشید، هر آینه خداوند، برای ما، فرج و گشایش خواهد داد و اگر این گونه نباشید، همانا، <امر> و مسئلهِ فرج و حکومت آل محمّد(ص)، به سر حدّ نهایت خود، به تأخیر خواهد افتاد، تا آن جا که خداوند مصلحت بداند و مشیّت او تعلّق گیرد.۴۹
– تنها ولایت و سرپرستی او را پذیرفتن و دل و سر به او سپردن:
لاابتغی بک بدلاً و لااتّخذ من دونک ولیّاً.۵۰
هیچ جایگزین و سرپرستی غیر تو نمیجویم و نمیخواهم.
او تنها سرپرست و مولای بیجایگزین است. باید نه دل که سر به او سپرد؛ که مقام امینی جز او نیست.۵۱
– دعوت به آن حضرت و تبلیغ و ترویج فرهنگ مهدویت و انتظار با بیان و قلم و هنر:
با توجه به اهمیت مهدویت و روایات فراوانی که در این باره داریم و نیز روایات <احیای امر>،۵۲ ضرورت تبلیغ و ترویج فرهنگ مهدویت کاملاً آشکار است.۵۳
روشن است که در انجام این پیمان، وظیفهِ سنگینی بر دوش افراد و دولت و نهادها به ویژه حوزهها، دانشگاهها، مطبوعات، هنرمندان و صدا و سیماست.۵۴
– دوری از گناهان و آراستگی به اخلاق نیکو:
من سرّه ان یکون من اصحاب القائم، فلینتظر ولیعمل بالورع ومحاسن الاخلاق و هو منتظر.۵۵
کسی که دوست دارد از یاران قائم باشد، باید منتظر ظهور باشد و در همان حال از گناهان دوری کند و به اخلاق نیکو آراسته باشد.
فلیعمل کل امرء منکم بما یقرُب به من محبتنا و لیتجنّب ما یدنیه من کراهتنا و سخطنا.۵۶
پس باید هر یک از شما کارهایی را انجام دهد که وی را به محبت و دوستی ما نزدیک مینماید و از آن چه موجب ناراحتی و ناخرسندی ما میشود، دوری گزیند.
– بذل جان و مال و هر آنچه که داریم در راه امام:
و هو عهدی الیک و میثاقی لدیک… فابذل نفسی و مالی و ولدی و اهلی و جمیع ما خوّلنی ربی بین یدیک والتصرف بین امرک و نهیک.۵۷
و آن عهد و پیمان من با توست… پس جان و مال و فرزندان و خویشان و هر آنچه که پروردگارم به من داده به پیشگاهت و در راه تو و آرمانها و فرامینت، تقدیم میکنم.
– انتظار:
افضل اعمال امتی انتظار الفرج من اللّه عزوجل.۵۸
برترین اعمال امت من، انتظار فرج از جانب خدای بزرگ است.
انتظار، آماده باش و تحصیل آمادگیهای لازم برای رسیدن به اهداف و خواستههای مورد نظر است. انتظار، تنها یک حالت روحی نیست، بلکه با توجه به روایاتی که آن را <افضلالاعمال> و یا <احب الاعمال>59 میداند، یک حالت روحی جریان یافته و شکل گرفتهای است که از معرفت برخاسته و به اقدام و عمل میانجامد که بدون این جزء اخیر حقیقت آن تحقق نمییابد. همین است که میگوییم: انتظار آمادگیِ آدمی در سه بُعد شناخت، عاطفه و رفتار و تحوّلی در سه حوزهِ وجودی او: بینش و گرایش و عمل است.
– اقتدا:
طوبی لمن ادرک قائم اهل بیتی و هو مقتدٍ به قبل قیامه… .۶۰
خوشا به حال کسی که قائم از اهل بیت مرا درک کند و قبل از قیامش به او اقتدا و تأسی نماید…
امام(ع) الگو و مقتدای منتظران و سالکان است. باید مهدی زیست بود و از عدالت خواهی و بسط و گسترش آن گرفته تا خوراک و پوشاک۶۱ و سلوک فردی و اجتماعی و جای جای زندگی به او تأسی کرد.
– زمینه سازی برای ظهور:
یخرج اناس من المشرق فیوطئون للمهدییعنیسلطانه.۶۲
گروهی از مشرق به پا میخیزند و زمینهساز حکومت مهدی[ع] میشوند.
– یاری و دفاع و… از حضرت:
در فرازی از دعای عهد چنین آمده است:
<اللهم اجعلنی من انصاره>63 نصرت و یاری او؛
<واعوانه>64 اعانت و یاوری او؛
<والذّابین عنه>65 دفاع و حمایت از او؛
<والمسارعین الیه فی قضاء حوائجه> شتاب به سوی او در برآوردن حاجاتش؛
<والممتثلین لاوامره> اطاعت از فرامین و دستورهایش؛
<والمحامین عنه> حمایت بی دریغ از او؛
<والسابقین الی ارادته> پیشی گرفتن به خواست و ارادهاش؛
<والمستشهدین بین یدیه> شهادت در پیشگاه و حضور نازنینش.
– پیروی از ولی فقیه:
و اما الحوادث الواقعه` فارجعوا فیها الی رواه` حدیثنا فانهم حجتی علیکم و انا حجه`اللّه علیکم.۶۶
و اما در رخدادهای تازه، به راویان حدیث ما (فقها) رجوع کنید که ایشان حجت من بر شما و من حجت خدا بر شما هستم.
اینها و جز اینها برخی از عهدهایی است که ما با امام خود داریم؛ عهدهایی که با انجام آنها امید است چشم ما به جمالش روشن شود و شاهد ظهور موفور السرورش باشیم، که حضرتش در نامه به شیخ مفید فرموده است:
ولو اَنّ اشیاعنا وفقهم اللّه لطاعته علی اجتماع من القلوب فی الوفاء بالعهد علیهم لما تأخّر عنهم الیُمن بلقائنا ولتعجّلت لهم السعاده` بمشاهدتنا.۶۷
اگر شیعیان ما – که خداوند آنها را به طاعت و بندگی خویش موفق بدارد – در وفای عهد و پیمانی که بر عهده دارند، همدل و متحد میشدند، سعادت دیدار ما به تأخیر نمیافتاد و این توفیق زودتر نصیب آنان میشد.
در پایان، این هشدار قرآن و پیامبر(ص) را نیز از یاد نبریم:
فبما نقضهم میثاقهم لعنّاهم و جعلنا قلوبهم قاسیه`…(۶۸
اذا نقضوا العهد سلّط اللّه علیهم عدوّهم.۶۹
هرگاه مردم عهدشکنی کنند، خداوند دشمنانشان را بر آنان مسلّط گرداند.
۵- اطاعت
با معرفت و محبت و ولایت امام، به عهد و پیمان با او و آنگاه تبعیت و اطاعت او میرسیم. عهد و اطاعت، تجلی و نمود عشق و محبت است. هر چه عاشقتر، متعهدتر و مطیعتر )ان کنتم تحبون اللّه فاتبعونی…(۷۰
امام باقر(ع) به جابر میفرماید:
واللّه لاتنال ولایتنا الاّ بالعمل.۷۱
به خدا قسم! تنها با عمل است که میتوان به ولایت ما رسید.
در روایت دیگری از حضرتش سؤال شد: <ما حق الامام علی الناس؛ حق امام بر مردم چیست؟>حضرت فرمود:
حقه علیهم ان یسمعوا له و یطیعوا.۷۲
حق امام بر مردم این است که سخنش را بشنوند و اطاعت کنند.
امام صادق(ع) نیز میفرماید:
قومٌ یزعمون انّی امامهم واللّه ما انا لهم بامام لعنهم اللّه کلّما سترت ستراً هتکوه، اقول: کذا و کذا، فیقولون: انما یعنی کذا و کذا. انّما انا امام من اطاعنی.۷۳
جماعتی گمان میکنند که من امام و پیشوای آنانم؛ در حالی که به خدا سوگند، من هرگز امام آنان نیستم. خدا آنان را لعنت کند؛ آن چه من آن را مخفی کردم، افشا کردند. [درست نقطهِ مخالف اعمال مرا انجام میدهند]. من میگویم چه و چه، آنها میگویند: مقصود این و این است. [گفتههای مرا مطابق میل و هوای نفس خود تفسیر میکنند.] من فقط امام و رهبر آن کسی هستم که از من اطاعت و تبعیت کند.
همین است که در روایتی <حیّ علی خیرالعمل> به ولایت اهل بیت تفسیر شده است؛۷۴ چون این چنین ولایتی به عمل منجر میشود و آن هم بهترین عمل. همین اطاعت و عمل است که رمز فرج و گشایش کارها، ظهور همه زیباییها و خوبیها، عامل نصرت خدا و بهرهمندی از همهِ مواهب و عنایات الهی، شرط محبوبیت در نزد خدا، دریافت امدادهای غیبی و دستیابی به بهشت لقا و حضور اوست.
اطاعت امام؛ یعنی بر سرقرارها ایستادن و به عهد و پیمانها عمل کردن؛ یعنی بازخوانی و مرور مستمر و همیشگی میثاقها و گردن کشیدن و مراقبت مدام بر انجام آنها.
اطاعت امام؛ یعنی خود را وقف امام و خواستههای او کردن <رحم اللّه عبداً حبس نفسه علینا>،۷۵ و همیشه و همه جا، یاور و مدافع حریم ولایت بودن و در جهت تحقق خواستها و آرمانهای او که همان خواستههای خداست، گام برداشتن.
اطاعت امام؛ یعنی زمینهِ ظهور او را فراهم ساختن <من انتظر امراً تهیّأ له>، <فیوطئون للمهدیسلطانه>.
اطاعت امام؛ یعنی بسط عدالت و فرهنگ عدل پذیری در جامعه و نهادینه کردن آن.
اطاعت امام؛ یعنی تلاش در جهت اصلاح خود و جامعه.
اطاعت امام؛ یعنی حاکمیت ولایت معصوم در فکر و اندیشه، عاطفه و احساس، اقدام و عمل.
اطاعت امام؛ یعنی جلوه خواست امام در جای جای زندگی از خانه و مدرسه گرفته تا کوچه و بازار.
اطاعت امام؛ یعنی برنامه ریزی راهبردی نظام در جهت انتظار و اهداف امام و قرار گرفتن همه نهادها در همین راستا از حوزه و دانشگاه گرفته تا آموزش و پرورش و ارشاد و سازمان تبلیغات و صدا و سیما و… .
اطاعت امام؛ یعنی بسیج همهِ امکانات و بهکارگیری تمام توان جامعه برای ایجاد شور و رغبت اجتماعی به ظهور و دولت کریمه و زمینه سازی آن؛ <اللهم انّا نرغب الیک فی دوله` کریمه` تعزّبها الاسلام و اهله و تذلّ بها النفاق و اهله و تجعلنا فیها من الدّعاه` الی طاعتک والقاده` الی سبیلک و ترزقنا بها کرامه` الدنیا والاخره`… اللهمّ انّا نشکو الیک فقد نبیّنا – صلواتک علیه و آله- و غیبه` وَلیّنا و کثره` عدوّنا و قلّه` عددنا و شدّه` الفتن بنا و تظاهر الزمان علینا>.76
——————
پی نوشت ها :
۱٫ سوره نحل، ۹۱٫ (و به عهد الهی چون پیمان بستید، وفا کنید.)
۲٫ مفاتیح، زیارت حضرت صاحب الامر(ع) (زیارت آل یس)؛ احتجاج، ج ۲، ص ۴۹۲؛ بحارالانوار، ج ۹۹، ص ۹۲٫ <سلام بر تو ای پیمان الهی که وفای به آن را خداوند از مردم گرفته و آن را محکم و مؤکد گردانده است>.
۳٫ طبرسی، احتجاج، ج ۲، ص ۵۹۷٫ نامه به شیخ مفید. <از جایگاه پیمانی که [از جانب خداوند] بر عهدهِ بندگان نهاده شده است.>
۴٫ همان، دعای عهد. <خدایا! من در این پگاه و صبحگاهان تمام عمرم، عهد و پیمان و بیعتی را که با حضرت دارم، تجدید کرده و هیچگاه نه از آن سر باز زنم و نه از آن روی بر میتابم>.
۵٫ هم چنان که جماعتی از ایرانیان (از قم و جبال) نخستین گروهی بودند که پس از شهادت امام عسکری(ع) در جستوجوی امام زمان خود بر آمده و به محضرش بار یافتند و بدینسان بیعت خود را اعلام نمودند. (کمالالدین، چاپ جامعهِ مدرسین، باب ۴۳، ص ۴۷۶، ح ۲۶) و نیز پس از پیدایش خوارج، شیعیان علی(ع) با آن حضرت بیعتی دوباره کردند؛ تاریخ طبری، ج ۴، ص ۳۲۶٫
۶٫ بحارالانوار، (چاپ بیروت)، ج ۹۵، ص ۳۵۴٫ به نظر میرسد روایت فوق گرچه از نظر سند و دلالتبرخی فقره ها، جداً مورد اشکال است، اما بعید نیست اصل آن در مورد عظمت و اهمیت روز نهم ربیع الاول به عنوان سالروز آغاز امامت امام زمان(عج) بوده که متأسفانه دست جعل بر آن چیزهایی را افزوده است. گرچه برای اهمیت این روز نیازی به این گونه روایات نیست.
۷٫ سوره مریم ، ۸۷ .
۸٫ تفسیر نورالثقلین ، ج ۳، ص ۳۶۲٫
۹٫ کافی، ج ۱، ص ۲۲۱ و نیز ر.ک: بحارالانوار، ج ۲۶، ص ۲۴۵٫
۱۰٫ طبرسی، احتجاج، ج ۲، ص ۵۹۷٫ نامه به شیخ مفید.
۱۱٫ <و اعنّا علی تأدیه` حقوقه الیه>، دعای ندبه.
۱۲٫ وسائل الشیعه`، ج ۱۰، صص ۲۹۳ و ۲۹۴ و ۳۱۸ و ۳۱۹ و… . در زیارت جامعه نیز در خواست ما از خداوند چنین است: <فبحقهم الذی اوجبت لهم علیک اسئلک ان تدخلنی فی جمله`العارفین بهم و بحقهم.>
۱۳٫ وسائل الشیعه` ، ج ۱۸، ص ۴۵٫ به نقل از امام باقر(ع).
۱۴٫ بحارالانوار، ج ۷۲، ص ۱۳۵٫
۱۵٫ بحارالانوار، ج ۲۳، ص ۳۰۰٫
۱۶٫ بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۴۶؛ مفاتیح، دعا در غیبت امام زمان(عج).
۱۷٫ مفاتیح، دعای حضرت صاحب الامر(عج) و این یعنی امام نه یک راه که تنها راه است.
۱۸٫ مصباح المتهجد، ص ۳۶۱٫
۱۹٫ مفاتیح ، زیارت جامعه.
۲۰٫ مفاتیح ، زیارت عاشورا.
۲۱٫ <من عرفنی… احبنّی>، مستدرکالوسائل، ج ۱۸، ص ۴۱۹؛ <الحبُّ فرع المعرفه`> همان، ج ۱۲، ص ۱۶۸ و بحارالانوار، ج ۶۷، ص ۲۲؛ <من عرف حقنا و احبنا…> بحارالانوار، ج ۷۵، ص ۲۲۴٫
۲۲٫ سوره شوری، ۲۳٫
۲۳٫ بحارالانوار، ج ۴۷، ص ۷۸٫
۲۴٫ امام امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: <انا لنفرح لفرحکم، و نحزن لحزنکم…؛ ما، در شادمانی شما شاد و در اندوه شما، اندوهگین میشویم> بصائرالدرجات، ص ۲۶۰٫
امام رضا(ع) نیز میفرماید: <ما من احد من شیعتنا یمرض الاّ مرضنا لمرضه ولا اغتمّ الا اغتممنا لغمّه، ولایفرح الاّ فرحنا لفرحه…؛ هیچ یک از شیعیان ما، مریض نمیشود، مگر این که ما نیز در بیماری آنان بیمار میشویم و محزون نمیشوند، مگر این که ما نیز در غم آنان محزون میشویم و شادمان نمیگردند، مگر این که ما نیز به خاطر شادی آنان شادمانیم. و هیچ یک از آنان، در مشرق و مغرب زمین از نظر ما دور نیستند…> بحارالانوار، ج ۶۸، ص ۱۶۸٫
۲۵٫ اصول کافی ، ج ۱، ص ۲۱۹٫
۲۶٫ بصائرالدرجات ، ص ۲۶۰٫
۲۷٫ بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۳۰۲؛ نجم الثاقب ، ص ۴۵۵٫
۲۸٫ ر.ک: چشمه در بستر، (تحلیلی از زمانشناسی حضرت زهرا(س))، صص ۱۱۴ – ۱۱۷٫
۲۹٫ اصول کافی، ج ۲، ص ۱۸؛ وسائل الشیعه ، ج ۱، ص ۷٫
۳۰٫ کافی، ج ۲، ص ۱۸٫
۳۱٫ بحارالانوار، ج ۲، ص ۷۱٫
۳۲٫ <عن ابی جعفر(ع) قال: اما لوان رجلاً قام لیله و صام نهاره و تصدّق بجمیع ماله و حجّ جمیع دهره و لم یعرف ولایه` ولیّ اللّه فیو الیه و یکون جمیع اعماله بدلالته الیه ما کان له علی اللّه حق فی ثوابه ولا کان من اهل الایمان.> وسائل الشیعه`، ج ۱۸، ص ۴۴٫
۳۳٫ مفاتیح ، زیارت حضرت صاحب الامر(عج).
۳۴٫ مرحوم استاد آیتالله علی صفایی حائری، صراط، ص ۴۸٫ استاد برای داستان خود مأخذی ذکر نمیکند، اما ما آن را در معدنالاسرار فاضل قزوینی، ج ۳، ص ۹۵ یافتیم .ر.ک: میر مهر، ص ۳۱۱٫
۳۵٫ <العهد هو التزام خاص فی مقابل شخص او امرٍ.> التحقیق فی کلمات القرآن الکریم.
۳۶، ۳۷، ۳۸٫ مفاتیح ، دعای عهد.
۳۹٫ <اللهمّ انی اجدد له فی صبیحه` یومی هذا و ما عشت من ایّامی…> دعای عهد، مفاتیح.
۴۰٫ برخی از موارد بیعت پیامبر(ص) چنین است: بیعت عقبهِ اولی، عقبهِ دوم ، هنگام حرکت به سوی بدر، رضوان یا شجره، فتح ، زنان، غدیر. ر.ک: شیعهشناسی و پاسخ به شبهات، علی اصغر رضوانی، ج ۱، صص ۴۴۴ – ۴۴۷٫
۴۱٫ منتخب الاثر، ص ۵۸۱٫ <عن امیرالمؤمنین(ع): انّه [القائم] یأخذ البیعه` عن اصحابه علی ان لایسرقوا، و لایزنوا، و لایسبّوا مسلماً، ولایقتلوا محرماً، ولایهتکوا حریماً محرماً، ولایهجموا منزلاً، ولایضربوا احداً الاّ بالحقّ، ولایکنزوا ذهباً ولافضّه` ولابرّاً ولاشعیراً، ولایأکلوا مال الیتیم، و لایشهدوا بما لایعلمون، و لایخربوا مسجداً، ولایشربوا مسکراً، ولایلبسوا الخز ولاالحریر، ولایتمنطقوا بالذهب، ولایقطعوا طریقاً، و لایخیفوا سبیلاً، ولایفسقوا بغلام، ولایحبسوا طعاماً من برّ او شعیر، و یرضون بالقلیل، و یشتمون علی الطیب، و یکرهون النجاسه`، و یأمرون بالمعروف، و ینهون عن المنکر، و یلبسون الخشن من الثیاب، و یتوسّدون التراب علی الخدود، و یجاهدون فی اللّه حق جهاده>.
۴۲٫ منتخب الاثر، ص ۳۸۶٫
۴۳٫ سوره اسراء، ۱۷٫
۴۴٫ کافی، ج ۱، ص ۳۷۱؛ بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۴۱٫ (روایت از امام صادق(ع) و با سند صحیح است).
۴۵٫ مصباح المتهجد، ص ۴۱۱؛ صحیفهِ مهدیه، ص ۳۵۹٫
۴۶٫ بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۱۷۴٫ <با این زیارت، به سوی حضرت توجه نما>.
۴۷٫ برای آگاهی بیشتر از دیگر وظایف ر.ک: مکیال المکارم، ج ۲، صص ۱۲۳ – ۴۸۴٫ گفتنی است که مرحوم مؤلف تا هشتاد وظیفه برای منتظران بر میشمارد.
۴۸٫ احتجاج طبرسی، ج ۲، ص ۴۶۹٫
۴۹٫ بحارالانوار، ج ۵۲، صص ۱۳۲ – ۱۳۱٫ (روایت از امام صادق(ع))
۵۰٫ مفاتیح، زیارت حضرت صاحب الامر(عج).
۵۱٫ اشاره به زیارت امین اللّه. <السلام علیک یا امین اللّه فی ارضه و حجته علی عباده…>
۵۲٫ ر.ک: کافی، ج ۸، صص ۸۰ – ۸۱؛ بحارالانوار، ج ۱، ص ۲۰۲؛ ج ۲، صص ۳۰ و ۱۵۱ و ج ۷، ص ۱۸۷ و ج ۷۴، صص۲۲۳ و ۳۵۱ و… برای آگاهی از توضیح و تحلیل این روایات ر.ک: علی صفایی حائری، وارثان عاشورا، صص ۱۵۳ – ۲۵۰٫
۵۳٫ دربارهِ اهمیت مهدویت و ضرورت طرح آن ر.ک: فصلنامهِ انتظار، شمارهِ ۶، سرمقاله.
۵۴٫ ر.ک: فصلنامهِ انتظار، شماره ۸و۹، سرمقاله: <مردم، نهادها و بزرگداشت هفتهِ مهدویت>.
۵۵٫ نعمانی، غیبت، ص ۲۰۰؛ بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۴۰٫
۵۶٫ احتجاج طبرسی، ج ۲، ص ۵۹۹٫ (نامه به شیخ مفید)
۵۷٫ مفاتیح، زیارت حضرت صاحب الامر(عج).
۵۸٫ بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۲۸٫
۵۹٫ قال امیرالمؤمنین(ع): <انتظروا الفرج ولاتیأسوا من روح اللّه فانّ احبّ الاعمال الی اللّه عزوجلّ انتظارالفرج>. بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۲۳٫
۶۰٫ بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۳۰٫ (روایت از امام صادق(ع) به نقل از پیامبر(ص) است.) ترجمهِ ادامهِ روایت چنین است: <دوست او را دوست بدارد و از دشمن او بیزاری بجوید و دوستدار امامان پیش از او باشد. ایشان همراهان من و دوستداران و علاقهمندان به من و گرامیترین افراد امّت و شریفترین بندگان خدا نزد من هستند>. و نیز ر.ک: منتخب الاثر، صص ۶۴۶ و ۴۴۷٫
۶۱٫ عن ابی عبداللّه(ع): <… فواللّه ما لباسه الاالغلیظ ولاطعامه الاالجشب؛ به خدا سوگند که لباس (قائم) جز پوشاکی درشت و خوراک او جز خوراکی سخت و بیخورش نیست.> بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۵۴؛ منتخب الاثر، صص ۳۷۸ و ۶۱۹٫
۶۲٫ منتخب الاثر، ص ۳۷۵٫
۶۳ و ۶۴٫ عَون: الظهیر علی الامر (مصباح و لسان) والفرق بین العون والنصره`: ان النصره` یلاحظ فیه التقویه` فی قبال عدو او مخالف. والعون: یلاحظ فیه التقویه` فی نفسه من دون نظر الی غیره؛ (فاعینونی بقوه`) (۱۸ / ۹۵)، (واعانه علیه قوم آخرون) (۲۵/۴)، (ایاک نعبد و ایّاک نستعین). (۱/۵)، (تعاونوا علی البرّ والتقوی) (۵/۳). (التحقیق فی کلمات القرآن).
۶۵٫ الذبّ: الطرد (التهذیب) الدفع والمنع (لسان). هوالدفع بعنوان الحمی ای الدفع فی صوره` الحمایه`. (التحقیق فی کلمات القرآن)
۶۶٫ از توقیعات امام زمان(عج). الغیبه`، شیخ طوسی، ص ۲۹۱٫ لازم به یادآوری است که این روایت در کمالالدین، ج ۲، ص ۴۸۴ و بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۱۸۱ به این صورت آمده است: <و انا حجه`اللّه علیهم> و در احتجاج طبرسی، ج ۲، ص ۵۴۳ و وسائل الشیعه`، ج ۱۸، ص ۱۰۱ <و انا حجه`اللّه> آمده است بدون <علیهم> و <علیکم>.
۶۷٫طبرسی، احتجاج، ج ۲، ص ۴۹۸؛ بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۱۷۷٫
۶۸٫ سورهِ مائده /۱۳٫
۶۹٫ بحارالانوار، ج ۱۰۰، ص ۴۶٫ به نقل از خلاصهِ میزان الحکمه`، ج ۲، ص ۷۴۲٫
۷۰٫ سوره آل عمران / آیه ۳۱٫
۷۱٫ شیخ طوسی، الامالی، ص ۹۷٫
۷۲٫ کافی، ج ۱، ص ۴۰۵٫
۷۳٫ بحارالانوار، ج ۲، ص ۸۰٫
۷۴٫ بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۴۴٫
۷۵٫ امام صادق(ع) به یکی از یاران خود که به خاطر طولانی شدن فرج لب به شکایت و اعتراض گشوده بود، چنین تذکر داد: <یا عبدالحمید اتری من حبس نفسه علی اللّه لایجعل اللّه له مخرجا؟ بلی واللّه لیجعلنّ اللّه له مخرجا، رحم اللّه عبداً حبس نفسه علینا، رحم اللّه عبداً احیا امرنا؛ ای عبدالحمید! آیا گمان میکنی آن که خود را وقف خدا کرد و خود را برای او و تنها برای او قرار داد، خدا برای او در بنبستها راهی نمیگذارد و او را رها میکند؟ آری! به خدا سوگند حتماً خداوند برای او راهی و گشایشی خواهد گذاشت. خدا رحمت کند بندهای که خودش را وقف ما کند. خدا رحمت کند بندهای که امر ما را احیا کند>. بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۲۶؛ کافی، ج ۸، ص ۸۰٫ (با اندکی اختلاف) (به گفتهِ استاد مرحوم ما طلاب حوزههای علمیه را که در راه احیای امر امام زمان(عج) گام بر میدارند، میتوان از بهترین مصادیق این <حبس نفس> و کسانی که خود را <وقف کردهاند> دانست). ر.ک: وارثان عاشورا، ص ۲۳۲٫
۷۶٫ مفاتیح، دعای افتتاح، به نقل از حضرت حجت(عج). <خدایا! ما از تو امید داریم آن حکومت کریمی را که به سبب آن اسلام و مسلمانان را عزت بخشی و نفاق و اهل آن را ذلیل گردانی، برقرار سازی و ما را در آن، از دعوت کنندگان به طاعت خویش و از رهبران راه هدایتت قرار دهی و کرامت دنیا و آخرت را به ما روزی فرمایی…خدایا! به تو شکوه میکنیم از نبود پیامبرمان -که درود تو بر او و خاندانش باد – و غیبت ولیّمان و فزونی دشمنان و کمی عددمان و [نیز از] زیادی فتنهها و ناسازگاری زمانه>