درآمدی بر معنا و مبنای تمدن نوین اسلامی

چکیده :

مقاله حاضر با یادآوری اهمیت موضوع شکل گیری تمدن تازه در دنیای اسلام، ضمن ارائه مفهومی روشن از تمدن نوین اسلامی، تفاوت و نسبت آن با تمدنهای اسلامیِ قبلی، و همچنین نحوه مزج و رشد آن در دنیای اسلام، سئوالات مهمی را حول موضوع تمدن نوین اسلامی طرح نموده و با روش کتابخانه ای و روش شناسیِ عمدتاً فلسفی، به اهم آنها پاسخ میدهد. سئوالات اصلی ای که در این مقاله به آنها توجه شده است، عبارت است از :

-         چیستی تمدن و رابطه آن با فرهنگ،

-         ملاک حق یا باطل بودن یک تمدن،

-         مفهوم تمدن اسلامی و نسبت آن با تمدن نوین؛

-         دلایل اصلی انحطاط تمدنهای پیشین؛

-         مولفه های اصلی تمدن نوین؛

-         چشم انداز این تمدن در ابعاد گوناگون زندگی اجتماعی؛

-         مسأله اصلی تمدن نوین اسلام با غرب

-         فاصله شرایط موجود یا تمدن نوین اسلامی.

در این مقاله دو اصل مفروض گرفته شده است :

یک): جامعیت و کمال اسلام، و قدرت آن در تمدن سازی،

دو): امکان دست یابی مسلمانان در  عصر غیبت معصوم (ع) به بخش مهمی از اسلام ناب و خالص.

جمع بندی این مقاله بر این واقعیت حکایت دارد که شرایط موجود، بستر برداشتن گامهای اولیه جهت ایجاد تمدن جدید اسلامی را فراهم کرده است. مهمترین این واقعیتها عبارت است از: تثبیت و پیشرفت چشمگیر انقلاب اسلامی در ایران، خلق موج تازه ای از بیداری اسلامی در اقصی نقاط کلیدی جهان اسلام و همچنین ضعف ملموس رقیب اصلی تمدن نوین اسلامی یعنی تمدن غرب. شایان ذکر است، در این مقاله به طور ویژه از دیدگاههای رهبر معظم انقلاب اسلامی، امام خمینی (ره) و استاد شهید مطهری استفاده شده است هرچند بعضی از مباحث مقاله نو و بی پیشینه محسوب شده و محصول تأملات نویسنده است.

مقدمه :

طی سالهای اخیر بحث از تمدن نوین اسلامی رونق خاصی گرفته است. البته این موضوع از گذشته دور به عنوان یک آرمان مهم، نه تنها در میان اندیشمندان دلسوز دنیای اسلام، بلکه در بین بخشی از اقشار فرهیخته مسلمان -که هویت و شخصیت اسلامی خود را در برابر غرب نباخته بودند- نیز مطرح بود. به بیان دیگر، این نوع سئوالات در اذهان خلجان میکرد که آیا هضم شدن در تمدن قدرتمند و مسلط غرب که بخش اعظم جهان را قبضه کرده است، سرنوشت محتوم مسلمانان قلمداد میشود؟ آیا امکان تکرار تمدن درخشان اسلامی مثلاً در دو قرن ۴ و ۵   و غیره وجود دارد؟ علل واقعی انحطاط تمدن اسلامی چه بود؟ آیا مسلمانان قادر به جبران عقب ماندگیهای معتنابه خود بویژه از تمدن غرب هستند؟ آیا مسلمین قدرت و عزت گذشته خود را دوباره به دست خواهند آورد؟

     و امثال این پرسشها که بیشتر دست یابی به تمدن جدید اسلامی را در حدّ یک آرمان بزرگ، طولانی و مشکوک الوصول مورد توجه قرار میداد. با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و هویت یابی مجدد مسلمانان از قِبَل این انقلاب عظیم، این بحث به نحو جدی تری در محافل فکری دنیای اسلام مطرح گردید. در حقیقت، ظهور انقلاب اسلامی، امیدهای تازه ای را برای بررسی مجدد این آرمان بوجود آورده بود. با این حال از سویی، حرکتهای تروریستی گروهکهای ضد انقلاب به ویژه منافقین و شکل گیری جنگ تحمیلی هشت ساله در ایران و از دیگر سو، تبلیغات روانی شدید علیه ایران و اِعمال انواع تحریمها و فشارهای سیاسی و اقتصادی از ناحیه قدرتهای غربی و همچنین به راه انداختن روزشمار سرنگونی جمهوری اسلامی از طرف رژیمهای خودکامه عرب در منطقه، کامیابی جمهوری اسلامی در پیاده سازی یک نظام پیشرفته دینی را در معرض ابهام و تردید قرار داده بود. با این وجود، جمهوری اسلامی بر تهدیدهای درونی و بیرونی خود یکی پس از دیگری غلبه میکرد و هر سال به عمر انقلاب، و آبادانی و ثبات نظام جمهوری اسلامی افزوده میشد. دهه سوم انقلاب اسلامی دهه آغاز پیشرفتهای علمی و فناوری در قالب  ایجاد یک نهضت نرم افزاری به شمار میآید؛ نهضتی که موجودیت و قوام آن بیش از هر چیز مدیون هدایتهای هوشمندانه رهبری اسلامی در ایران محسوب میشود. با وقوع این پیشرفتها و دست یابی دانشمندان ایرانی به بخش مهمی از مرز علمی و فناوری در جهان و به تبع آن، شکسته شدن انحصار علمی و فناوری در موضوعات مهمی نظیر انرژی هسته ای یا هوافضا، از یک طرف امید به جمهوری اسلامی در دنیای اسلام را فراتر از حد انتظار بالا برد و از طرف دیگر، امکان شکل گیری تمدن جدید اسلامی با الهام از تجربیات موفق انقلاب اسلامی ایران را اثبات نمود. در چنین شرایطی، بحث از امکان و ضرورت تولد تمدن نوین اسلامی از سوی رهبر معظم انقلاب اسلامی به میان آمد. برای نمونه ایشان در تاریخ ۱۷/۹/۸۷  و در پیام خود به حجاج بیت الله الحرام مینویسند «اگر امت اسلامی در دو قرن گذشته دچار فروپاشی و هزیمت در برابر تمدن غرب و مکتبهای الحادی از هر دو نوع چپ و راست آن بود، اکنون در قرن پانزدهم هجری این مکاتب اقتصادی و سیاسی غربند که پای در گِل و دچار ضعف و فروپاشی و هزیمت اند و اسلام با بیداری مسلمانان و بازیافت هویت خویش و با مطرح شدن اندیشه توحیدی و منطق عدالت و معنویت، دور تازه ای از شکوفایی وعزت خویش را آغاز کرده است.» البته اصطلاح تمدن نوین اسلامی نیز برای نخستین بار از سوی ایشان مطرح گردید؛ در واقع، با ظهور موج تازه ای از بیداری اسلامی در شمال افریقا و پدیدار شدن تحولات عمیق سیاسی در کشورهایی نظیر تونس، مصر و لیبی، فرصت بی بدیلی برای طرح قویتر بحث تمدن نوین اسلامی این بار به مثابه یک هدف اساسی و نه یک آرمان صرف، هموار گردید چنانکه موضوع تمدن نوین اسلامی بخش مهمی از فرمایشات مقام معظم رهبری در سالهای گذشته را به خود اختصاص داد و ایشان ضمن تاکید بر لزوم ترسیم هدف بلندمدت براى بیدارى اسلامى در کشورهاى مسلمان، میفرمایند: «این هدف نهائى نمیتواند چیزى کمتر از «ایجاد تمدن درخشان اسلامى» باشد.

امت اسلامى با همه‌‌ ابعاض خود در قالب ملتها و کشورها، باید به جایگاه تمدّنىِ مطلوب قرآن دست یابد. شاخصه‌‌ى اصلى و عمومى این تمدن، بهره‌‌مندى انسانها از همه‌‌ى ظرفیتهاى مادى و معنوى‌‌اى است که خداوند براى تأمین سعادت و تعالى آنان، در عالم طبیعت و در وجود خود آنان تعبیه کرده است. آرایش ظاهرى این تمدن را در حکومت مردمى، در قوانین برگرفته از قرآن، در اجتهاد و پاسخگوئى به نیازهاى نوبه‌‌نوى بشر، در پرهیز از تحجر و ارتجاع و نیز بدعت و التقاط، در ایجاد رفاه و ثروت عمومى، در استقرار عدالت، در خلاص شدن از اقتصاد مبتنى بر ویژه‌‌خوارى و ربا و تکاثر، در گسترش اخلاق انسانى، در دفاع از مظلومان عالم، و در تلاش و کار و ابتکار، میتوان و باید مشاهده کرد. نگاه اجتهادى و عالمانه به عرصه‌‌هاى گوناگون، از علوم انسانى تا نظام تعلیم و تربیت رسمى، و از اقتصاد و بانکدارى تا تولید فنى و فناورى، و از رسانه‌‌هاى مدرن تا هنر و سینما، و تا روابط بین‌‌الملل و غیره و غیره، همه از لوازم این تمدن‌‌سازى است.» (مورخ ۹/۲/۹۲)

بنا برآنچه ذکر شد، امروز موضوع تمدن نوین اسلامی یکی از موضوعات پژوهشیِ کلیدی در جامعه علمیِ دنیای اسلام خصوصاً جامعه علمی ایران به شمار میرود که نیازمند تبدیل شدن به یک جریان قوی علمی است. از این منظر، مقاله حاضر قصد دارد ضمن بررسی اولیه معنا و مبنای تمدن نوین اسلامی، بستر لازم را برای روشن شدن ابعاد کلان موضوع و شکل گیری یک جریان تحقیقاتی در این زمینه بوجود آورد. قبل از ورود به بحث، ذکر این نکته ضروری است که موضوع تمدن نوین اسلامی به طور قطع یک موضوع بین دانشی و بین رشته ای است. به عبارت دیگر، همه دانشها اعم از انسانی و اجتماعی، پایه، فنی و مهندسی و پزشکی و نیز شمار قابل توجهی از رشته های تخصصی در هر دانش، میتوانند در پژوهشهای عرصه تمدن نوین اسلامی سهیم باشند، لکن طبیعی است که در بدو امر، و به منظور تعیین چارچوبی مشخص برای ورود به این عرصه، علوم انسانی و اجتماعی و رشته هایی چون فلسفه، کلام، جامعه شناسی، علوم سیاسی و تاریخ از نقش ویژه ای برخوردار خواهند بود.

بررسی امکان شکل گیری تمدن نوین اسلامی با محوریت ایران

تمدنها برای شکل گیری از یک سری شرایط عمومی تبعیت میکنند و تمدن نوین اسلامی نیز چاره ای جز تحقق شرایط مزبور ندارد. علاوه بر این، اکثر  تمدنها در بدو امر دارای یک محور و میدان کانونی هستند که در تولد و شکوفایی اولیه از نقشی کلیدی برخورداند. البته هر تمدنی میل به گسترش دارد و به تدریج از قلمرو یک ملت و جغرافیای خاص خارج میشود. در حال حاضر جمهوری اسلامی ایران به دنبال ایفای نقش محوری در تولد و شکوفایی تمدن نوین اسلامی است و با توجه به بررسیهای به عمل آمده، به دلایل گوناگون و غالباً مستند، امکان شکل گیری تمدن نوین اسلامی در آینده با محوریت ایران اسلامی وجود دارد. این امکان به قابلیتهای گوناگونی اعم از بالقوه و بالفعل بر میگردد که مهمترین آنها، خودباوری و اعتماد به نفس ملی، رهبری دینی پیشرو، تاثیرات بزرگ جهانی، وجود امکانات فراوان و پیشرفتهای چشمگیر جمهوری اسلامی ایران در عرصه های مختلف از جمله عرصه علم و فناوری طی دو دهه گذشته، میباشد. البته تمدن نوین اسلامی نیز مانند عموم تمدنها یک امر طبیعی، فرایندی و تدریجی است لکن فرایندی بودن تمدن نوین اسلامی به معنای عدم امکان تقویت فرایند و همچنین رفع موانع و ناهمواریها از مسیر شکل گیری تمدن مزبور نیست.(1)

گرچه موضوع شکل گیری مجدد تمدن اسلامی یک آرمان قدیمی در جهان اسلام به شمار میرود و لذا اختصاصی به امروز ندارد، لکن با پیروزی انقلاب اسلامی، این آرمان که به دلیل ضعف مفرط جهان اسلام و استیلای غرب بر بخش عمده جهان، از جمله کشورهای اسلامی، منزوی شده بود، مجدداً وارد متن جهان اسلام شد. در سالهای گذشته، انقلاب اسلامی با احیای خودباوری و ایستادگی در برابر غرب، سهمی اساسی در احیای این آرمان و پیگیری آن در جهان اسلام تحت عنوان «تمدن نوین اسلامی» داشته است ( ر.ک: صدر الحسینی، ۱۳۹۱ ) ولیکن باید توجه نمود که اتفاقات پس از شبه انقلابهای منطقه شمال افریقا و آسیای جنوب غربی ( خاورمیانه )، در قالب ظهور گروههای تکفیری- تروریستی (که باید اتفاقات مزبور را سلسله اقدامات هماهنگ غرب و دول مرتجع منطقه برای جلوگیری از گسترش یا توفیق این شبه انقلابها و همچنین، جلوگیری از نفوذ سریع اسلام در اروپا و امریکا توصیف کرد)، تداوم طرح و پیگیری این موضوع حیاتی را موقتاً با توقف روبرو ساخته است.

 از سوی دیگر، هرچند کانون بحث تمدن نوین اسلامی از پیروزی انقلاب اسلامی تا الان، ایران بوده است لکن این موضوع در خود ایران نیز همواره در یک تراز مطرح نبوده است. در واقع، رونق پیدا کردن بحث تمدن نوین اسلامی در ایران، صرفنظر از مباحث تئوریک، به نفوذ اندیشه خودباوری در میان مردم به ویژه نخبگان و همچنین بُروز و ظهور پیشرفتهای مادی در جمهوری اسلامی وابسته بوده است به طوریکه هرگاه با اشاعه گفتمان خودباوری و پیشرفت، و علی الخصوص پیشرفتهای علمی و فناوری روبرو بوده ایم، به تبع آن، بحث از تمدن نوین اسلامی نیز در ایران جدی تر شده و حتی نمایی از واقع بینی را به خود گرفته است.

در حال حاضر، مهمترین موضوعی که در طلیعه مبحث تمدن نوین اسلامی پژوهشگران این حوزه را به چالش میکشد، موضوع «امکان» شکل گیری تمدن نوین اسلامی است. در حقیقت، فائق آمدن بر پرسشهای اساسی ای که در این زمینه طرح شده است، شرط ورود به سایر مباحث مربوط به تمدن نوین اسلامی است.

 منظور از «امکان» در اینجا، امکان وقوعی و امکان استعدادی است که با دو نگاه فلسفی و عرفی قابل تعریف است. البته در ریاضیات و منطق فازی نیز مفهوم مشخصی از امکان مطرح است که با کنار گذاشتن قطعیت، در آن با طرح شاخصهای مشخص، درجه امکان وقوع پیش آمدها مبتنی بر احتمالات مورد محاسبه قرار میگیرد ( ر.ک. طاهری، ۱۳۷۸: فصل ۶ ) که استفاده از آن در بررسی امکان تمدن نوین اسلامی به دلیل عدم دسترسی به اطلاعات دقیق آماری، خارج از توان این مقاله میباشد؛ و اما امکان وقوعی در رویکرد فلسفی و البته در ساده ترین بیان به چیزی اطلاق میشود که نه تنها با فرض آن اجتماع نقیضین حاصل نشود بلکه آن چیز ممتنع بالذات و بالغیر نباشد. همچنین امکان استعدادی در نگاه فلسفی و در یک توصیف اجمالی عبارت است از آمادگی ماده برای قبول صور و اعراض در هنگام اسباب و شرایط. ( ر.ک. طباطبایی، الف، ۴۹-۴۷ ) و اما از منظر عرف، امکان وقوعی و استعدادی مترادف تلقی میشوند و منظور از آنها یعنی وجود لوازم و اسباب تبدیل شدن یک شیء به شیء دیگر که معمولاً شیء اول ناقص و شیء دوم کامل قلمداد میشود و لذا در بحث امکان تمدن نوین اسلامی میتوان گفت، آیا در حال حاضر و یا در آینده مشخص، لوازم و اسباب شکل گیری تمدن نوین اسلامی از بستر موجود فراهم است یا خیر؟ به نظر میرسد، نه فقط ورود به بحث ریاضی و منطق فازی در این مقاله میسر نیست بلکه بحث از امکان تمدن نوین اسلامی نیز متجانس با طرح براهین فلسفی نمیباشد؛ بنابراین، منظور از امکان در سراسر این مقاله، همان امکان به معنای عرفی خواهد بود.

 اگر بخواهیم موضوع امکان تمدن نوین اسلامی را در قالب سئوال تقریر کنیم، در این زمینه با دو سئوال اساسی روبرو خواهیم شد: اولاً، چه نسبتی میان شرایط امروز جهان اسلام خصوصاً ایران با اقتضائات تمدن سازی وجود دارد؟ آیا با وجود مصایب و مشکلات فراوانی که از دیرباز و هم اکنون کشورهای اسلامی من جمله ایران با آن مواجه بوده و هستند، صحبت کردن از تمدن سازی واقع بینانه است؟ و ثانیاً. با وجود استیلای غرب، سبک زندگی غربی، و همچنین قواعد و نُرمهایی که غرب در عرصه اقتصادی در جهان خلق کرده است، چه میزان شکل گیری تمدن نوین اسلامی در کنار تمدن مدرن غرب امکان پذیر مینماید؟ آیا اساساً در کنار تمدن غرب، و نفوذی که این تمدن در عمق جهان و دنیای اسلام داشته است، امکان بوجود آمدن یک تمدن مستقل و قدرتمند به نام تمدن نوین اسلامی متصور است؟(2)

برای پاسخگویی به دو سئوال فوق میتوان مسیرهای گوناگونی را طی کرد لکن این مقاله درصدد آن است تا ضمن بررسی اهمّ اصول حاکم بر بحث، و همچنین تبیین شرایط عمومی تمدن سازی، قابلیتهای واقعی ایران و جهان اسلام را برای ورود به مسیر تمدن سازی توضیح دهد. برای این منظور، مقاله حاضر به سه فصل تقسیم شده است:

فصل اول، اصول حاکم بر شکل گیری تمدن نوین اسلامی؛

فصل دوم، شرایط عمومی تمدن سازی،

فصل سوم، ظرفیتهای واقعی ایران اسلامی برای ایفای نقش محوری در جهت شکل گیری تمدنی جدید که در قالب پانزده دلیل عمده برای امکان تمدن نوین اسلامی ارائه شده است...

پی نوشت :

1-      حجت الاسلام رضا غلامی دانش آموخته حوزه علمیه، دانشجوی دکتری رشته علوم سیاسی.

2-      نمونه ای از سئوالات و ایرادات به تمدن نوین اسلامی را میتوانید در مقاله عقل متوهم،  نوشته بیژن عبدالکریمی، منتشر شده در نشریه عصر اندیشه، سال دوم، شماره ۸، مرداد ۹۴، ص ۷۸ و پاسخ رضا غلامی به این مطلب در همان شماره صفحه ۸۳ ملاحظه نمایید.

حجت الاسلام والمسلمین رضا غلامی