بنام ایزد یکتا

وَ هُوَالَّذی جَعَلَکُمْ خَلاآئِفَ الاَرْضِ وَ رَفَعَ بَعْضَکُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِیَبْلُوَکُمْ فی ما آاتیکُمْ اِنَّ رَبَّکَ سَریعُ الْعِقابِ وَ اِنَّهُ لَغَفُورٌ رَحیمٌ: (انعام/165).

و او کسی است که شما را جانشینان ( و نمایندگان خود ) درزمین قرار داد و بعضی را بر بعض دیگر درجاتی، برتری داد تا شما را به آنچه در اختیارتان قرار داده بیازماید، مسلما پروردگار تو سریع الحساب و آمرزنده مهربان است. (به حساب آنها که از بوته امتحان نادرست درآیند ، زود میرسد و نسبت به آنها که در مسیر حقّ گام برمیدارند ، مهربان میباشد).

مقدمه :

-         در طول تاریخ هر فرمانروا و حاکمی بر مردم تسلط یافت در ابتدا با شعارهای فریبنده و تماماً مادی بر مردم حکومت کرده است. و برای این منظور قبل را سیاه و آینده را سفید جلوه داده اند. و مشتی دروغ را با جلوه ای روحانی و پسند روزگار خودشان بر مردم غالب نموده تا مدت بیشتری بر مردم حکومت کنند. پس دست به تمدن سازی و استوار نمودن پایه های قدرت و ثروت برای بهره برداری بهتر نمودند. به تناسب دروغهای بزرگ و کلاه بزرگی که بر سر ملتها میگذاشتند مجبور به تولید خدایان مختلف و چندی خرافه و جعل در تاریخ پس و پیش شده و چشم مردم را بر حقایق بسته و توسط مال اندوزان و کیسه وران اطراف خود بر مدت سلطنتشان میافزودند.

-         زشت و زیبای کار همه سلاطین بر بشر در بعثت نبی مکرم اسلام صلوات الله علیه خط بطلانی شد که بیش از 1400 سال است که خلیفه الله را عزیز و خدمت بایشان را ثواب نمود. فلذا بشر را به جایگاه ویژه خود آشنا و سلاطین تاریخ را به زباله دان انداخت. و وجود شیطان را بر انسان روشن ساخت.

-         اینکه تمدنهای چند هزار ساله با همه بد و خوبشان جایی در دین محمدی(ص) ندارند به این خاطر است که در دین مبین اسلام، فرمانروایی از آن اقدس باریتعالی است و همه رسولان و امامان تنها زحمت ارسال و ارشاد آدمیان را برای رسیدن به قرب الهی بر ضمه خود داشته و بر اساس فرمان خداوند سبحان عرضه نموده اند.

-         در اسلام هیچ تشابهی به تمدنهای بشری چند هزار ساله نیست. چرا که تمام مکاتب آنان بر اساس مادی بنا نهاده و همیشه ثروت و قدرت بر عدل و عدالت تزویر نموده است. اینکه تمدن اسلامی بر هر قومی عرضه گردید ایمان میآورد و در ماضمیر خود به آن میرسد، از سرچشمه نفخ ذات مطهر ازل است و در قالب دین که در وجود خود از قبل وجود داشته است متعالی میگردد. که هر نابینایی را بینا و هر کری را شنوا میکند.

-         فلذاست که اگر دست به روشنگری در تاریخ میزنیم، صرفاً از باب درس از گذشته و آشنایی با آنچه از تاریخ و تمدن لازمه دانستن است میباشد. که بری از خطا نیست و با گوش جان از شما عزیزان طلب یاری و تعلیم داریم. منت نهاده و برگزیده مطالب خود را ارزانی فرمایید.

     به باور گروهی منظور این است که مردم هر عصر و نسلی جانشین مردم روزگار پیش از خود هستند و بدینسان نسلهای گوناگون بشر با نظم و ترتیب شگرفی، به تدریج و به آرامی جانشین یکدیگر میگردند و سرانجام عصری فرا خواهد رسید که عمر این جهان نیز به پایان میرسد و برای آخرین نسل این جهان جانشین و خلیفه ای نخواهد بود. گفتنی است که تدبیرگر این برنامه شگرف و تفکّرانگیز و به اجرا در آورنده این طرح در جهان هستی آفریدگار دانا و تواناست. برخی نیز بر آنند که روی سخن در آیه شریفه با پیامبر گرامی است، و روشنگری میکند که خدا، او و امت و جامعه وی را جانشین امتهای پیشین ساخته است. در حالیکه همه فرزندان انسان دراصل انسانیّت برابر و یکسان آفریده شده اند، و در آغاز ولادت و گام نهادن به این جهان، هیچیک در خور استحقاق ویژه ای نبودند تا بنابر آن استحقاق، امتیازاتی به آنان داده شود، راز این تفاوت و تبعیض در میان آنان چیست؟

پاسخ این است که انسانهایی که از چنین نعمتهایی بهره ورند، مهر و لطف خدا نسبت به خویش را در نظر میگیرند و وظایف خود را انجام داده و از زشتیها دوری میجویند. لِیَبْلُوَکُمْ فیما اتاکُمْ و برخی از شما را بر برخی دیگر برتری بخشید، تا در آنچه به شما ارزانی داشته است شما را بیازماید و بدینوسیله استعدادها و توانمندیها و ویژگیهای درونی شما در کردار و رفتارتان پدیدار گردد.

آری، راز این تفاوتها از جمله این است که صاحبان نعمت و امکانات به محرومیت محرومان بیندیشند و برای سپاس نعمتهای خدا، در جامعه خویش به وظایف و مسئولیتهای خود عمل نمایند، و از دگر سو محرومان جامعه با نظاره بر حال ثروتمندان شکیبایی پیشه سازند و دست تجاوز به حقوق و حدود دیگران نگشایند، و با اینکه چیزی جز خشت زیر سر ندارند پای بر هفت اختر و هفت اقلیم نهند و عزت نفس و کرامت خویش را پاس دارند؛ و نیز خردمندان در نشانه های قدرت و عظمت خدا بیندیشند تا دانشور و دانشمند گردند، و دانشوران به علم خود عمل کنند.(تفسیر بیان، ج 8، ص 172 تا 175)

أَیَحْسَبُ الاِنْسانُ اَنْ یُتْرَکَ سُدًی: آیا انسان گمان میکند بیهوده و بی هدف رها میشود.(قیامت/36).

     بنابراین نتیجه میگیریم که این انسان برای هدف بزرگتری یعنی زندگی جاویدان در جوار قرب رحمت حق و تکامل بی وقفه و بی پایان ، آفریده شده است. هر انسانی در هر عصر و موقعیّت جغرافیایی و شرایط اجتماعی که قرار داشته باشد، به حکم فطرت و مقتضای عقل، به سوی کمال، گام برمیدارد. هدف دانشجویی که در دانشگاه سرگرم تحصیل است، کارگری که در کارگاه مشغول کار و صنعت است، دانشمندی که مشغول مطالعه کتابها و بررسی مطالب عمیق علمی است و مخترعی که در محیط ملال آور و آزمایشگاهها، مرتباً مشغول آزمایش است، رسیدن به کمال است و اصولاً همین هدف کمال است که ناراحتیها و رنجها، در راه رسیدن به آن ، کاملاً لذّتبخش و فرح آور است و ندای فطرت و فرمان وجدان همواره پشتیبان و مشوّق آنهاست.

بدیهی است که محتویات فکر انسان هر چه عالیتر باشد، آن فکر کاملتر و عالیتر است. بنابراین هرچه معلومات و معقولات انسان توسعه بیشتری داشته باشد به همان اندازه، فکر انسان وسیعتر خواهد بود. به عبارت ساده تر میتوان گفت که: میان فکر و محتویات آن تعدّدی (اختلافی) در کار نیست. از این جا نتیجه میگیریم فکر کامل، آن فکری است که متوجه عالیترین موجودات باشد و پست ترین افکار، آن فکری است که در اطراف پست ترین موجودات دور میزند. اینک برای بهتر روشن شدن مطلب، اعتقادات یک فرد دیندار و بی دین را با هم مقایسه میکنیم:

-         یک فرد مادّی میگوید: عالَم، همان چیزی است که ما میبینیم و یا علوم طبیعی برای ما اثبات کرده است؛ طبیعت محدود و قوانین جبری آن، سازنده این جهانند و هیچگونه نقشه و فکری در ساختمان آن به کار نرفته است. بشر هم جزئی از طبیعت است و پس از مرگ، اجزاء او از هم متلاشی و تجزیه شده و بار دیگر به طبیعت بازمیگردند و هیچگونه بقائی برای او نیست. در واقع، میان انسان و سایر حیوانات، چندان فاصله ای وجود ندارد.

-          عالَم، خیلی بزرگتر است از آنچه ما درک میکنیم و عالَم ماوراء این طبیعت به مراتب از جهان طبیعت، وسیعتر میباشد. یک فرد دیندار معتقد است که نیروی سازنده این عالَم، علم و قدرتی بینهایت دارد. همیشه بوده و خواهد بود. عالَم بر طبق یک نقشه بسیار عمیق و دقیق استوار شده است و عدم اطلاع کامل ما از اسرار آن، نه تنها دلیل بر نبودن آن اسرار نیست، بلکه به خاطر نادانی ماست. انسان فاصله بسیار زیادی از حیوانات دارد. مرگ به معنای فنا و نابودی نیست. (راز آفرینش انسان122) (مرگ، پایان کبوتر نیست) –سهراب سپهری-، بلکه یکی از مراحل کمال بشر است، زیرا انسان، پس از مرگ وارد عالَم وسیعتر و پهناورتری میگردد.

     اکنون خود شما قضاوت کنید که: روح کدام یک از این دو نفر کاملتر و قویتر است؟ آنکس که فکر او تنها در محدوده ماده، گردش میکند و یا آنکس که بر فراز آسمان ابدیت و در یک فضای بی انتها پرواز مینماید؟ جواب این سؤال ناگفته، روشن است...

آری، این دین است که فکر انسان را در افقی بلندتر از افکار مادی قرار میدهد و روی قوی و همّت عالی به او میبخشد.

اگر از مباحث پرغوغای جامعه شناسان و حقوق دانان و تاریخ دانان که درباره اجتماع کرده اند صرفنظر کنیم و بخواهیم با همان فکر ساده و خودمانی، اجتماع را معنی کنیم، خواهیم گفت: اجتماع عبارت است از مجموعه افراد با پیوندها و نسبتهای موجود میان آنها یعنی افرادیکه از لحاظ افکار، روحیات، رسوم و عادت، شبیه به هم و از جهت معاشرت و آمیزش، نزدیک به هم باشند و زندگی مشترکی داشته باشند.

قرآن کریم در سوره تین آیه 4 صریحاً میفرماید:

 لَقَدْ خَلَقْنَا الاِنْسانَ فی اَحْسَنِ تَقْویم: ما انسان را با بهترین صورت و ساختمان آفریدیم.

خداوند نیروها و غرایز و صفاتی را در انسان آفریده است که اینها بالقوّه وسیله تکامل و ترقّی و سعادت او محسوب میشوند ، بنابراین صفات و غرایز مزبور ذاتا بد نیست ، بلکه وسیله کمال است ، اما هنگامی که همین صفات در مسیر انحرافی قرار گیرد و از آن سوء استفاده شود، مایه نکبت و بدبختی و شرّ و فساد خواهد بود.

برای مثال همین حرص، نیرویی است که به انسان اجازه نمیدهد به زودی از تلاش و کوشش بازایستد و با رسیدن به نعمتی سیر شود ، این یک عطش سوزان است که بر وجود انسان مسلّط است ، اگر این صفت در مسیر تحصیل علم و دانش به کار افتد و انسان حریص درعلم و یا به تعبیر دیگر تشنه و عاشق بیقرار علم باشد ، مسلما مایه کمال اوست ، اما اگر آن در مسیر مادیات به کار افتد ، مایه شرّ و بدبختی و بُخل میگردد. به تعبیر دیگر این صفت شاخه ای از حُبّ ذات است و میدانیم حُبّ ذات چیزی است که انسان را به سوی کمال میفرستد ، اما اگر در مسیر انحرافی واقع شود ، به سوی انحصارطلبی ، بخل ، حسد و مانند آن پیش میرود. در مورد مواهب دیگر نیز مطلب همین گونه است ، خداوند قدرت عظیمی در دل اتم آفریده که مسلما مفید و سودمند است ، ولی هرگاه از این قدرت درونی اتم سوء استفاده شود و از آن بمبهای ویرانگر بسازند ، نه نیروگاههای برق و وسایل صنعتی دیگر ، این مایه شر و فساد خواهد بود.

قرآن کریم خطاب به پیامبر می فرماید: «یا أیّها النّبیّ اتّق اللَّه و لا تطع الکافرین و المنافقین انّ اللَّه کان علیماً حکیماً. واتّبع ما یوحی الیک من ربّک انّ اللَّه کان بما تعملون خبیراً. و توکّل علی‌اللَّه و کفی باللَّه وکیلاً؛ (احزاب -33 / 1-3). ای پیامبر تقوای الهی پیشه کن و از کافران و منافقان اطاعت مکن که خداوند علیم و حکیم است. و از آنچه از سوی پروردگارت به تو وحی می شود پیروی کن که خداوند به آنچه انجام میدهید، آگاه است و برخدا توکل کن و همین بس که خداوند حافظ و مدافع انسان باشد».

دین حضرت محمد صلوات الله علیه دینی معقول، جدی، پاک و دوستدار بشریت است،(1) در تاریخ ملتی را نمیتوان یافت که مانند مسلمانان در دیگران تأثیر گذار بوده باشند، زیرا ملتهایی که به نحوی با آنها ارتباط پیدا کردند که تمدن آنان را پذیرا شدند،(2) و جذابیتهایی نیز برای عرضه جدید در خود داشته باشد، فلذا تمدن مشترک را درهم و با هم پایه ریزی میکردند. ولیکن عزت‌ تمدن، مبتنی بر  دین و عقلانیت و دانش و اخلاق، عزت آفرین است. عزت به معنای صلابت، غیرت و حالتی است که انسان و ملتی را مقاوم و شکست ناپذیر میسازد.

تمدن توحیدی عزت آفرین است.

 زیرا، خداوند عزیز است،(3).

تمام خزائن هستی از آن او است،(4).

هر کس عزتی کسب میکند از برکت دریای بی انتهای اوست،(5).

در پرتو  الهامات عزت آفرین قرآن، رسول خدا و مسلمانان صدر اسلام در سختترین اوضاع و شرایط حیات سیاسی و معنوی خود، لحظه ای دچار تردید نشدند. چرا که آنها یقین داشتند که مرگ و زندگی، عزت و ذلت به دست خداست. این فرمایش نبوی است: «اگر دستم را تا مرفق در دهان اژدها فرو ببرم، نزدم محبوب‌تر است تا چیزی از تازه به دوران رسیده ها، طلب کنم.»(6).

بیداری و احیای تمدن اسلامی.

پویایی ماهیت اسلام، تجربه انقلاب اسلامی عصر نبوی، شکل گیری تمدن عظیم اسلامی در مدینه النبی(ص)، آرمانگرایی و قانونمندی تمدن اسلامی، احساس ارزشمند بازگشت به اسلام و ارزشهای دینی، پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی«ره»، همه نوید بخش پیروزی اسلام و احیای تمدن اسلامی اند. بازگشت حقیقی به قرآن و اقتدا به سنت رسول الله(ص) و ائمه اطهار(ع)، الهام بخش بیداری اسلامی و شرط بنیادین احیای تمدن اسلامی است. چرا که شرایط و مولفه های تمدن ( نظام ارزشی، رهبری،  حاکمیت مقتدر الهی، قانون مداری، شهر نشینی، نهادهای سیاسی و اجتماعی) باید از قرآن و سنت الهام بگیرند. اهتمام به وحدت جهانی، نظام سازی، بازخوانی اصول انقلابی، آسیب شناسی و مبارزه با آفات بیداری اسلامی، جزء اولویتهای کاری بیدارگران در راستای تأمین اهداف و مصالح امت اسلامی است.

      بدین ترتیب، احیای تمدن اسلامی در دوران معاصر از مسائل حساس و سرنوشت ساز جهان اسلام است. این مسئله، با در نظرداشت روند پر شتاب بیداری اسلامی به مثابه مهمترین تحول اجتماعی ـ سیاسی معاصر، اهمیت دوچندان مییابد. برایند تحقیق، نشانگر تحقق وعده حتمی الهی (پیروزی اسلام و احیای تمدن اسلامی) است. تمدنی که  تجلی هماهنگ اصول گرایی و خلاقیت، عقلانیت و معنویت، ارزش و معرفت، اخلاق و قدرت،  تعالی و قداست است.

    لذا، هدف نهایی را باید امت واحده‌ی اسلامی و احیای تمدن اسلامی  بر پایه‌ی دین و عقلانیت و علم و اخلاق، قرار داد.(7)

منابع :

بیانات رهبر انقلاب (حفظه الله) در دیدار مسئولان نظام و میهمانان کنفرانس وحدت اسلامى 08/10/1394

 

پی نوشت :

1-     ولتر، اسلام از نظر ولتر، ترجمه جواد حدیدی، تهران، توس، چ۳، ۱۳۷۴، ص۸۷ ـ ۱۹۳.

2-     لوبون،گوستاو، تمدن اسلام و عرب، ترجمه سیدهاشم حسینی، تهران، کتابفروشی اسلامیه، ۱۳۴۷، ص۷۰۱.

3-     سوره فاطر(۳۵)/۱۰: من کان یرید العزه فلله العزه جمیعا.

4-     سوره منافقون (۶۳)/۷: و لله خزائن السماوات و الارض ولکن المنافقون لا یفقهون.

5-     مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، ج۱۸، ص ۱۹۳(ذیل آیه ۱۰ سوره فاطر).

6-     مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۷۴، ص۶۰.یا علی! لإن أدخل یدی فی فم التنین الی المرفق احبّ إلی من أن أسأل من لم یکن ثم کان.

7-     بیداری و احیای تمدن اسلامی با تأکید بر اندیشه سیاسی رهبر معظم انقلاب اسلامی (عبدالحکیم سلیمی)