ایران چیست؟
3- نام پارس در اسناد هخامنشی
هخامنشیان به موجب کتیبههای خود، از ابتدا نام مشخصی را به تمامی کشور و قلمرویی که بر آن فرمان میراندند، اطلاق نمیکردند. دلیل آن نیز تا اندازهای مشخص است. چرا که تا پیش از هخامنشیان چنین امپراتوری یا واحد سیاسی بزرگی وجود نداشته تا نامی شناخته شده و همگانی داشته باشد. داریوش در کتیبه بیستون (و نیز تا حدودی کورش در منشور بازمانده از او) قلمرو خود را با نام بردن از مجموع کشورهای کوچکتری که تا پیش از زمان پادشاهی او از هویت سیاسی مشخص و متمایزی بهرهمند بودند، معرفی کرده است. در این معرفی، نام «پارس» که سرزمین و کشور بومی هخامنشیان تا پیش از تشکیل امپراتوری بود، در آغاز فهرست کشورها آمده و سپس نامهای 22 کشور دیگر به دنبال آن افزوده شده است. این روش جز در نخستین کتیبه داریوش یعنی سنگ نبشته بیستون ادامه پیدا نکرد و پس از آن داریوش نام پارس را به گونهای متمایزتر و در عبارتی جداگانه آورده و سپس نامهای 25 کشور (دیوار جنوبی تختجمشید) یا 29 کشور (گورصخرهای نقشرستم) و یا 30 کشورِ دیگر (لوح گلی شوش) را بسته به زمان نگارش کتیبه، به دنبال یکدیگر فهرست کرده است. جالب است که اینگونه فهرست کردنِ نام کشورهای تابعه (همچون یادکرد از نام آریا) فقط یکبار دیگر در کتیبه هشتم خشیارشاشاه در تختجمشید (XPh) تکرار شد و در هیچیک از دیگر کتیبههای پادشاهان پس از خشیارشا دیده نشده است.
این نشان میدهد که داریوش پس از نخستین سالهای پادشاهی خود تصمیم گرفته که نام پارس را که نام خاستگاه خودش بوده و تاکنون یکی از کشورها و مناطق تحت قلمرو هخامنشیان بشمار میرفته، به عنوان نام عمومی تمامی شاهنشاهی خود معرفی کند. این تصمیم با پذیرش دیگران مواجه میشود و از آن پس با توجه به قدرت سیاسی هخامنشیان، نام پارس به عنوان کشوری که هخامنشیان بر آن فرمان میرانند، متداول میشود و سپستر به تاریخنامهها و زبانهای غربی نیز راه مییابد.
یادکرد از نام پارس و دیگر واژههای همخانواده با آن در کتیبههای کورش دیده نشده است؛ چنانکه نام ایران نیز در آنها دیده نشده بود. کورش در سطرهای 12 و 21 منشور بازمانده از او که به زبان اَکَدی (بابلی نو) نگاشته شده، خود و پدران خود را «شاه اَنشان» (an-ŝa-an) نامیده و سپس عناوین دیگری همچون «شاه جهان»، «شاه سومر»، «شاه بابل»، «شاه اَکَـد» و «شاه چهارگوشه جهان» را بدان افزوده است. در کتیبههای بابلیِ همزمان با کورش، از او با عنوانهای «شاه اَنشان» و «شاه پارس» یاد شده است. (بخش چهارم).
سرزمین انشان، در جنوب و جنوبغربیِ ایران امروزی جای داشته و با عیلام همسایه بوده است. موقعیت دقیق انشان تاکنون با قطعیت دانسته نشده، اما به نظر میآید که حوزه رود کُر، دشت مرودشتِ فعلی و دشت بیضاء با مرکزیت «تل ملیان» یکی از اصلیترین نواحی انشان بوده باشند.
4- نام پارس در اسناد شرق باستان
نامهای در پیوند با پارس در کتیبههای کهنتری از بینالنهرین نیز شناسایی شده است. در این کتیبهها، نامهایی با تلفظهای «پَـرَشی/ پَـرَهَـشی/ مَـرهَـشی» آمده است که همگی بر سرزمینی در سمت شرق دلالت میکنند. کهنترین این اسناد، کتیبهای است که به «لوگَـل آنِـه موندو» (Lugal-Anne Mundu) فرمانروای سومری شهر ادَب (Adab) در حدود میانه هزاره سوم پیش از میلاد تعلق دارد و این نام به گونه «پَـرَشی» در آن آمده است. پس از آن نیز در کتیبههای دیگر بینالنهرین این نام تکرار شده است. در کتیبههای سارگون یکم، پادشاه اَکَدیِ سده چهارمِ هزاره سوم پیش از میلاد، همین نام با تلفظهای «بَـرَخشوم/ بَـرَخشی/ پَـرَشی/ مَـرهَـشی/ مَـرخَـشی» آمده است.
نام پارس ردپایی نیز در کتیبههای آشوری دارد. در شماری از کتیبههای آشوری و از جمله در سنگنبشتههای «شَـلمَنصَـر/ سَـلمَنسَـر سوم» (843 پیش از میلاد)، «شَمَشیاَدد پنجم» (821 پیش از میلاد) و «سارگون دوم» (714 پیش از میلاد) نامهایی که دلالت بر پارس میکند، ثبت شده است. در سنگنبشته سارگون دوم که واقعه لشکرکشی خود به اورارتو را گزارش کرده، چهار بار در سطرهای 38، 41، 51 و 73 نام پارس با تلفظ «پارسوآش/ پارسواَش» (Parsuash) آمده است. پارسواش در همه این چهار سطر، محلی بوده که سارگون از آنجا عبور کرده و یا در حین عبور از آنجا، ملاقاتهایی را ترتیب داده است.
ساختارهای گوناگون نامهای وابسته به پارس در زبانهای بابلی، آشوری و عیلامی ادامه یافت و شکلهای متنوعی همچون «پارسوآ/ پَـرسَـوَه/ پارساوا/ پارساواش/ پارسوماش/ پارساوان» و بسیاری حالتهای دیگر پا به میدان نهادند. در خط میخی آشوری برای همه این حالتها و در ابتدای آنها، یک علامت ممیزه و مشخصکننده کشور (و در مواقع استثنایی علامت مشخصه مردم) اضافه میشده است که آشکارا نشان میدهد این نامها بر یک کشور و یا مردم یک کشور (و نه یک قبیله یا شهر) اطلاق میشدهاند.
نام «پارساوان» هم اکنون به شکل «پارسیوان/ فارسیوان» در میان گروهی از مردمی که خود را به این نام میخوانند و به زبان فارسی سخن میرانند، زنده مانده است. این گروه در شمالغربی پاکستان امروزی و در مجاورت مرز افغانستان سکونت دارند. دیاکونوف نامهای «پَـشتو» یا «پَـشتون» به عنوان یک هویت زبانی در جنوب افغانستان امروزی را به ترتیب شکل دگرگون شده «پارساوا» و «پارساوان» میداند. با وجود شباهت فراوان نام «پارسواش» با «پارس»، نمیتوان بطور قطعی اینهمانی و انطباق مصداق این دو را با یکدیگر تأیید کرد و تنها میتوان گمانی قوی بر آن داد. چنانکه نام «اَرَتّـه» (Aratta) در سطر سیام همین کتیبه با وجود شباهت محض به همین نام در کتیبههای سومری، دستکم از نظر مصداق با آن متفاوت است و به رودی اطلاق شده که در مسیر آشور به اورارتو روان بوده است. موقعیت جغرافیایی منطقه پارس نیز- بنا به اسناد دیگر- متفاوت با مسیر حرکت از آشور به سوی اورارتو است و به نظر میرسد که با دو مفهوم متفاوت سروکار داشته باشیم.
نام پارس در کتیبههای نوبابلی نیز آمده است. در یک رویدادنامه نوبابلی که وقایعِ سالهای پادشاهیِ نبونید (آخرین شاه بابل) و نخستین سال پادشاهی کورش را در بر دارد، از کورش با عنوانهای «شاه اَنشان» و «شاه پارس» یاد شده است. نام کورش برای نخستین بار در این متن با عنوان «شاه اَنشان» و در ضمن ثبت رویدادهای سال ششم پادشاهی نبونید (550/ 549 پیش از میلاد) آمده است: «شاه آستیاگ (در متن بابلی: ایشْـتومِـگو) سپاهش را فراخواند. آنان بسوی کورش (در متن بابلی: کورَش)، شاه اَنشان به پیش تاختند تا به نبردی پیروزمندانه با او در آیند. اما سپاهیان آستیاگ بر شاه خود شوریدند. او را به زنجیر کشیده و به کورش سپردند. کورش، بسوی کشور هَـگمَـتانه (در بابلی: اَگَـمتَـنو) پیش تاخت. سرای پادشاهی او را تصرف کرد. سیم و زر، و دیگر کالاهای گرانبهای کشور هگمتانه را به غنیمت برگرفت و به اَنشان برد».
نام کورش برای دومین بار در این رویدادنامه با عنوان «شاه پارس» و در ضمن ثبت رویدادهای سال نهم پادشاهی نبونید (547/ 546 پیش از میلاد) آمده است: «در ماه نیسانو، کورش شاه پارس، سپاهش را فراخواند و در پایینتر از شهر اَربیل (آربِـلا) از رود دجله گذر کرد. در ماه آجَـرو (= آرامی: اییار/ فارسی باستان: ثورَواهَـرَه/ اردیبهشت) او بسوی کشور لیـ . . . (لیدیه/ لیکیه؟) پیش تاخت. شاه آنجا را بکشت و داراییهای او را بگرفت.» در این متن پنج بار دیگر از کورش یاد کرده شده که در هیچیک از آنها اشارهای به دو نامِ انشان و پارس و یا هر نام دیگری نشده است. نام کورش با عنوان «شاه اَنشان» یکبار دیگر نیز در کتیبه مشهور به «منشور نبونید» بکار رفته است. نبونید در این کتیبه، غلبه «کورش، شاه اَنشان» بر «آستیاگ، شاه مادها» را یادآور میشود.
نام «پَـرهَـسی» به عنوان شکلی آغازین از تلفظ «پارسی» در گزارش استرابون نیز آمده است. (بخش هشتم) همچنین به نظر میآید که نامهای «پارس» و «پارت» هر دو خاستگاهی یکسان دارند و از ریشه کهنتری به صورت «پَـرثَـه» منتج شدهاند. تداول نام پارس (Persia) پس از تأکید هخامنشیان بر آن در طول تاریخ ادامه پیدا کرد و با تغییرات آوایی گوناگونی به تمامی زبانهای غربی و شرقی راه پیدا کرد. در متون فارسی و عربیِ سدههای میانه این نام معمولاً به شکل «فرس» و «فارس» نوشته میشد که ظاهراً شکل تلطیف یافته (و نه معرب شده) نامِ کهن پارس است.
رضا مرادی غیاث آبادی