دریافت
حجم: 6.35 مگابایت
خداوند در سوره بقره آیه ۴۴ میفرمایند:
«قَالَ رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی فَاغْفِرْ لِی فَغَفَرَ لَهُ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ»
(موسی) گفت : ای پروردگار من ،
من به خود ستم کردم مرا بیامرز و خدایش بیامرزید زیرا آمرزنده و مهربان است.
در تفسیر نور آمده است :
دانشمندان یهود ، قبل از بعثت پیامبر اسلام صلى الله علیه وآله، مردم را به ایمان آوردن به آن حضرت دعوت میکردند و بشارت ظهور حضرت را میدادند، امّا هنگام ظهور، خودشان ایمان نیاوردند و حتّى بعضى از آنان به بستگان خود که اسلام آورده بودند، توصیه میکردند که مسلمان بمانند، ولى خودشان اسلام نمى آوردند. در روایات آمده است: دانشمندى که دیگران را به بهشت دعوت کند، ولى خودش اهل جهنّم باشد، بزرگترین و سختترین حسرتها را خواهد داشت.
حقّ تلاوت، عمل است. امام صادق علیه السلام فرمود: «کونوا دعاه النّاس باعمالکم و لاتکونوا دعاهً بالسنتکم» با اعمال خودتان مردم را دعوت کنید، نه تنها با گفتار. از حضرت على علیه السلام نقل شده است که فرمود: سوگند، که من شما را به کارى دعوت نمیکنم، مگر آنکه خودم پیشگام باشم و از کارى نهى نمیکنم مگر آنکه خودم قبل از شما آن را ترک کرده باشم.
در نهج البلاغه آمده است: هر کس خود را امام دیگران قرار داد، ابتدا باید به تعلیم خود بپردازد.
امام کاظم علیه السلام فرموده اند: «طوبى للعلماء بالفعل و ویل للعلماء بالقول» درود بر عالمانى که به گفته خود عمل میکنند و واى بر عالمانى که فقط حرف میزنند.
عالم بى عمل اینگونه است !؟
الف: در قرآن
عالم بى عمل، الاغى است که بار کتاب حمل میکند، ولى خود، از آن بهره اى نمیبرد.
ب: در روایات
رسول خدا صلى الله علیه وآله: عالم بى عمل، مثل چراغى است که خودش میسوزد، ولى نورش به مردم میرسد.
رسول خدا صلى الله علیه وآله: عالم بى عمل، چون تیرانداز بدون کمان است.
عیسى علیه السلام: عالم بى عمل، مثل چراغى است بر پشت بام، که اتاقها تاریک اند.
على علیه السلام: عالم بى عمل، چون درخت بى ثمر و گنجى است که انفاق نشود.
امام صادق علیه السلام: موعظه ى عالم بى عمل، چون باران بر روى سنگ است که در دلها نفوذ نمیکند.
ج: در کلام اندیشمندان
عالم بى عمل: گرسنه اى است روى گنج خوابیده.
تشنه اى است بر کنار آب و دریا.
طبیبى است که خود از درد مینالد.
بیمارى است که دائماً نسخه درمان را میخواند، ولى عمل نمیکند.
منافقى است که سخن و عملش یکى نیست.
پیکرى است بى روح.
عالم بى عمل و واعظ غیر متّعظ
از رسول خدا روایتى به دو صورت در مهمترین کتابهاى تفسیر و حدیث در این زمینه نقل شده که یکى از آن دو روایت به این مضمون است: «مررت لیلة اسرى بى على قوم تغرض سفاههم بمقاریض من نار فقلت من هؤلاء یا جبرئیل؟ قال هؤلاء الخطباء من امتک یأمرون الناس بالبر و ینسون انفسهم»: شبى که مرا به معراج بردند به قومى گذشتم که با قیچیهائى از آتش لبهاى آنان را میبریدند، به جبرئیل گفتم اینان کیستند؟
گفت واعظان و گویندگان امتت، مردم را به نیکى دعوت میکردند ولى خود را از آراسته شدن به نیکى در ظلمت خود فراموشى داشتند. و نیز از پیامبر اسلام روایت شده: «یطلع قوم من اهل الجنة الى قوم من اهل النار، فیقولون لهم ما ادخلکم النار و انما ادخلنا الله الجنة بفضل تأدیبکم و تعلیمکم قالوا: انا کنا نامر بالخیر و لا نفعله»: گروهى از اهل بهشت به گروهى از اهل دوزخ نظر میکنند و به آنان میگویند: خدا ما را از برکت تأدیب و تعلیم شما وارد بهشت کرد، چه چیزى عامل ورود شما به دوزخ شد؟ پاسخ میدهند: ما همگان را به خیر و نیکى و طاعت و عبادت دعوت کردیم ولى خود به انجام آن برنخاستیم.!
حضرت صادق (ع) میفرمایند: «من لم ینسلخ من هواجه، و لم یتخلص من آفات نفسه و شهواتها، و لم یهزم الشیطان و لم یدخل فى کنف الله تعالى و توحیده و امان عصمته لا یصلح له الامر بالمعروف و النهى عن المنکر لانه اذا لم یکن بهذه الصفة فکلما اظهر امراً یکون حجةعلیه و لا ینتفع الناس به قال الله تعالى أتامرون الناس بالبر و تنسون انفسکم و یقال له: یا خائن اتطالب خلقى بما خنت به نفسک و ارخیت عنه عنانک»:
کسى که از خیالات فاسدى که بر درونش میگذرد کنده نشود، و از آفات نفس و خواستههاى بىمهارش خلاصى نیابد، و شیطان را فرارى ندهد، و در پناه خداى متعال و توحیدش و حصار حفظش وارد نگردد، صلاحیت امر به معروف و نهى از منکر در او نیست، زیرا وقتى انسان شایستهاى براى این کار نباشد هرگاه وارد این برنامه گردد حجتى بر ضد خود اوست، و مردم از او بهره نمیبرند.
خداوند سبحان میفرمایند: آیا مردم را دعوت به نیکى میکنید ولى خود را در این زمینه فراموش مینمائید و به او گفته میشود: اى خائن بندگانم را به چیزى دعوت میکنى که خود در این زمینه به خود خیانت ورزیدى، و زمام زندگیت را از آن رها ساختهاى!!
خثیمه میگوید حضرت باقر (ع) به من فرمود: «ابلغ شیعتنا ان اعظم الناس حسرة یوم القیامة من وصف عدلا ثم خالفه الى غیره»: به شیعیان ما ابلاغ کن که در قیامت شدیدترین مردم از نظر حسرت و اندوه کسى است که عدالت را براى مردم وصف کرده ولى خود نسبت به دیگران ظلم و ستم نموده است.
حضرت صادق (ع) فرموده: «من اشد الناس عذاباً یوم القیمة من وصف عدلا و عمل بغیره»: از میان مردم سختترین عذاب براى کسى است که عدل را براى مردم ستوده و خود به مردم ظلم و ستم کرده است. امیرالمؤمنین علی(ع) در روایت بسیار مهمى میفرمایند: «العلماء رجلان: رجل عالم آخذ بعلمه فهذا ناج، و عالم تارک لعلمه فهذا هالک و ان اهل النار لیتأذون من ریح العالم التارک لعلمه، و ان اشد اهل النار ندامة و حسرة رجل دعا عبداً الى الله فاستجاب له و قبل منه فاطاع الله فادخله الله الجنة و ادخل الداعى النار بترکه علمه و ابتاعه الهوى و طول الامل اما ابتاع الهوى فیصد عن الحق، و طول الامل ینسى الآخرة»: دانشمندان دو نفرند، دانشمندى که دانشش را بکار بسته پس او اهل نجات است، و عالمى که به علمش عمل ننموده پس او اهل هلاکت است، اهل دوزخ از بوى بسیار زننده عالم بىعمل پیوسته آزار مىبینند، سختترین اهل دوزخ از نظر پشیمانى و اندوه کسى است که انسانى را به خدا دعوت نموده و او هم پذیرفته و به اطاعت از خدا اقدام کرده و خدایش او را به بهشت برده، و آن دعوت کننده را بخاطر این که به علمش عمل نکرده و پیرو هواى نفس بوده، و آرزوهاى دور از دسترس بر او حکومت داشته به دوزخ انداخته، اما پیروى از هوا سدّى در برابر حق است، و آرزوهاى دور از دسترس فراموش دهنده آخرت است.
ابن عباس به عالمان و واعظان سفارش ارزندهاى دارد، میگوید: اگر میخواهى از فضاحت و رسوائى در امان باشى سه آیه از قرآن را نسبت به کار و وظیفهات نصب العین خود قرار ده:
-أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُمْ: آیا مردم را به نیکى فرمان میدهید و خود را فراموش میکنید.
-لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ: چرا آنچه را میگوئید خود عمل نمیکنید.
-وَ ما أُرِیدُ أَنْ أُخالِفَکُمْ إِلى ما أَنْهاکُمْ عَنْهُ: شعیب به مردم مدین گفت: من نمیخواهم آنچه که شما را از آن نهى میکنم خود مرتکب شوم.
**********
أَ فَلا تَعْقِلُونَ: گویا عالمان بىعمل و واعظان غیر متّعظ در عین داشتن دانش از عقل و خرد و نهایتاً تعقل و اندیشه عارى و بىبهرهاند.
در روایتى آمده: «مر رسول الله بمجنون فقال ماله؟ فقیل انه مجنون فقال بل هو مصاب انما المجنون من آثر الدنیا على الآخرة»: رسول خدا به دیوانهاى گذشت، فرمود: او را چه شده؟ گفتند: دیوانه است، فرمود نه حادثهاى ضربه زننده به روان به او رسیده، دیوانه فقط کسى است که دنیا را به قیمت از دست دادن آخرت انتخاب کرده است.!
على (ع) فرمود: «العاقل من غلب هواه و لم یبع آخرته بدنیاه»: خردمند کسى است که بر خواستههاى بیمهارش پیروز است و آخرتش را به خاطر دنیایش نفروخته. و از حضرت صادق (ع) روایت شده: کمال العقل فى ثلاث: التواضع لله، و حسن الیقین، والصمت الامن خیر: کمال عقل در سه حقیقت است: فروتنى براى خدا، و یقین نیکو، و سکوت مگر در سخن مفید.
از آنجا که عالمان یهود، از هوا و هوس خود پیروى کردند، و در خیالات و اوهام خویش دست و پا میزدند، و آخرت را در برابر به دست آوردن اندکى از مال دنیا فروختند، و در برابر حق فروتنى نکردند، و یقین به خدا و آخرت نداشتند، حضرت حق آنان را به جمله کوبنده أفَلا تَعْقِلُونَ: توبیخ و شماتت و سرزنش میکند، گویا میخواهد بگوید وجود شما از عقل و خرد خالى است که در عاقبت کارتان و کار آنان که با کتمان حق به گمراهى کشیدید تعقل نمیکنید، و زشتى اعمال خود را با اندیشه صحیح ارزیابى نمىنمائید، آرى عالم بىعمل، و دانشمندى که به دانشش عمل نمىکند جاهل بىخرد است.
نکته :
۱- آمران به معروف، باید خود عامل به معروف باشند. «تأمرون الناس بالبرّ و تنسون انفسکم».
۲- اگر مقدّمات فراموشى را خود فراهم کرده باشیم، معذور نیستیم. عذر آن فراموشکارى پذیرفته است که بى تقصیر باشد. «تنسون، تتلون».
۳- تلاوت کتاب آسمانى کافى نیست، تعقّل لازم است. «تتلون الکتاب افلا تعقلون».
۴- خود فراموشى، نشانه ى بى خردى است. «افلا تعقلون».
برگرفته از پایگاه وزین عرفان و ...