برای دانلود به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.
دریافت
حجم: 1.92 مگابایت
دریافت
حجم: 4.21 مگابایت

واقعیت آن است که شاه‌بیت تمام اخبار این روزهای ما، همین مدافعان حرم‌اند تا آنجا که قهرمانان المپیک و لیگ برتر و... هم میآید و در اقدامی ارزنده، مدال و جام خود را به علمداران امنیت کشور تقدیم میکند. این همه در حالی است که بنا به جبر روزگار -که همه هم پذیرفته‌اند- کم و کیف جنگ و جهاد این جگر گوشه‌های وطن، آنقدرها هم رسانه‌ای نمی‌شود و معذورات زیادی در این باره هست اما چه باک که خون شهید، خود یک «پیام» است! رسانه متوجه باشد یا نباشد، پیام ‌رسانی کند یا نکند، اندک خللی به اصل «پیام بودن خون شهید» وارد نمیشود اما این وسط، این را هم باید گفت؛ «زنده باد آن دوربین که هرگز پشت اسلحه علمداران عرصه امنیت کشور را خالی نمیکند». دوربین دوستانی که پیش از این، از دل امتحان سخت ۸۸ سربلند بیرون آمدند، باید هم در رصد شهدای مدافع حرم و خانواده‌های صبور ایشان باشد. ما یک «جنگ اسلحه‌ها» داریم، یک «جنگ دوربین‌ها»! اگر برای بسیجیان خان‌طومان و حلب و موصل و...، «روزگار جنگ» است، برای بسیجیان جبهه رسانه، فراتر از «روزگار جنگ»، رسما «جنگ روزگار» است؛ آنجا که باید «ملازمان حرم» را با همه کمبودها و سختیها بسازند! هر کشور دیگری بود، دولت خود را ملزم به حمایت از عناصر خودجوش جبهه فرهنگی‌اش میکرد و مثلا وقتی میدید بچه‌هایی هستند و صمیمانه حاضر شده‌اند برای رزمندگان مشغول در میدان جنگ و جهاد، کار خطیر پیام رسانی را انجام دهند، همه جور امکانات را فراهم میکرد. اینجا اما دولت بویژه در جبهه هنر، فرورفته در نقش اپوزیسیون، به جای مددرسانی به این بچه‌ها، هنری را ترویج میکند که تجسمش همان مجسمه «هیچ» است! و البته چه بهتر! همان به «حضرات هیچ» در میدان هنر و «تقریبا هیچ» در میدان دیپلماسی، رویشان آنطرف باشد! چرا که پیش چشم پسربچه خردسال شهید مدافع حرم، امنیت این مرز و بوم را مدیون فلان توافق میدانند! دولتی که از «خان تومان» دفاع میکند، همان بهتر که خون شهدای خان‌طومان و... را رها کنند!.

شهیدی با شناسنامه افغانستانی، بسی ایرانی‌تر است از آنانکه به دشمن گرای تحریم این ملت را دادند و بسی ایرانی‌تر از خود این فرد که همین چندی پیش با مضحک‌ترین توئیت ممکن، گرای توان نظامی فرزندان این دیار را به دشمن دادند!

این همه را نوشتم تا بگویم خدا قوت بچه‌ها! لنز دوربین شما خوب جایی را نشانه گرفته! مثل ۸۸! مثل همه آن روزهای تلخ و شیرین که در دفاع از یک انتخابات باشکوه، هم‌قسم شده بودید! مثل همه آن روزهایی که به همین شماها و به همین نسل شهدای خان‌طومان و... طعنه میزدند؛ «بسیجی جبهه ندیده»! اینک، گرد و خاک جنگ، آن هم در جبهه‌ای به عظمت خان‌طومان و...، روی شانه مردانی از همین نسل ما، چون ستاره مشغول درخشش است! کیست که نداند من و شما به این ستاره‌ها بدهکارتریم؟! الحق که آبروی ما را خریدند زیر شلاق آن همه نیش و کنایه! این رزمندگان، در جایی مشغول جنگ هستند که وطن نیست، بلکه در جایی که وطن هست، خبری از سایه شوم جنگ نباشد! مرحبا به آن اسلحه! احسنت به این دوربین! مرحبا به آن پیام! احسنت به این پیامبری!(1)

*****

پیر مراد و فرزانه کبیر ایران حضرت امام خمینی رحمت اله علیه فرمودند:

«هر فردی از افراد ملت حق دارد که مستقیماً در برابر سایرین، زمامدار مسلمین را استیضاح کند و به او انتقاد کند و او باید جواب قانع کننده بدهد.» (صحیفه امام، جلد ۵، صفحه ۴۰۹)

«ما امیدواریم که ایران اولین کشوری باشد که به چنین حکومتی دست مییابد. حکومتی که کوچکترین فرد ایرانی بتواند آزادانه و بدون وجود کمترین خطر به بالاترین مقام حکومتی انتقاد کند و از او در مورد اعمالش توضیح بخواهد.» (صحیفه امام، جلد ۵ - صفحه ۴۴۹)

«این مسئله مهم است. همه ملت موظفند که نظارت کنند بر این امور. نظارت کنند اگر من یک پایم را کنار گذاشتم، کج گذاشتم، ملت موظف است که بگویند پایت را کج گذاشتی، خودت را حفظ کن... توجه داشته باشند که نبادا من یک وقت یک کلمه برخلاف مقررات اسلام بگویم. اعتراض کنند، بنویسند، بگویند… در صدر اسلام هست که عمر وقتی که گفت – در منبر بود – که اگر من یک کاری کردم شماها چه بکنید. یک عربی شمشیرش را کشید گفت ما با این، با این شمشیر راستش میکنیم. باید اینطور باشد. باید مسلمان اینطور باشد که اگر – هر که میخواهد باشد، خلیفه مسلمین و عرض بکنم هر که میخواهد باشد – اگر دید پایش را کنار گذاشت، شمشیرش را بکشد که پایت را راست بگذار.» (صحیفه امام، جلد ۸، صفحه های ۵ و ۶)

«الآن مکلّفیم ما، مسئولیم همه‌مان، همه‌مان مسئولیم، نه مسئول برای کار خودمان؛ مسئول کارهای دیگران هم هستیم «کُلُّکم راعٍ وَ کُلُّکُمْ مَسؤُولٌ عَن رَعِیَّتِه‌» همه باید نسبت به همه رعایت بکنند. همه باید نسبت به دیگران. مسئولیت من هم گردن شماست؛ شما هم گردن من است. اگر من پایم را کج گذاشتم، شما مسئولید اگر نگویید چرا پایت را کج گذاشتی؟ باید هجوم کنید، نهی کنید که چرا؟» (صحیفه امام، جلد ۸، صفحه ۴۸۷)

*****

اهمیت «آزادی» در قانون اساسی جمهوری اسلامی، که بر اساس مقدمه خودش، «زمینه تداوم انقلاب در داخل و خارج کشور را فراهم میکند»، میتوان ادعا کرد در ۳۷ سال گذشته به همان نسبت که از «آزادی»، غفلت کرده ایم، از مسیر انقلاب و انقلابی بودن منحرف شده ایم.

مهمترین شعار انقلاب اسلامی ایران، «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» بود. حتی میتوان گفت استقلال، همان آزادی در سطح بین المللی است و در این شعار، دو بار بر آزادی تاکید شده است. سرودهای انقلابی را به خاطر بیاوریم. به صورت فی البداهه این عبارات در ذهنمان تکرار میشوند:

«این بانگ آزادی است، کز هر کران خیزد/ فریاد انسانهاست کز نای جان خیزد …»

«ما حافظ آزادی و اسلام و قرآنیم/ ما در پی آسایش و معراج انسانیم …»

«قسم به اسم آزادی/ به لحظه ای که جان دادی …»

«فردا که بهار آید، آزاد و رها هستیم/ نه ظلم و نه زنجیری، در اوج خدا هستیم…»

بزرگترین میدان پایتخت ایران که مرکز بزرگترین تجمعات انقلابی هم بود و هنوز بزرگداشت سالگرد پیروزی انقلاب در آن برگزار میشود، بلافاصله بعد از پیروزی انقلاب، «آزادی» نام گرفت. تغییر نامی که در بسیاری از شهرهای بزرگ و کوچک کشور نیز صورت گرفت.

شعار در بهار «آزادی»/ جای شهدا خالی از جمله شعارهایی بود که روی اسکناس های طراحی شده پس از انقلاب نقش بست و هنوز که هنوز است واحد معامله طلا که نام پهلوی را بر خود داشت، سکه بهار «آزادی» نام دارد.

پس یک انقلابی نمیتواند از «آزادی» غافل باشد و آزادیخواه نباشد و به همان نسبت که دچار چنین غفلتی باشد انقلابی نیست یا میتوان گفت مفهوم انقلاب دچار تحریف و انحراف شده است. دعوت به آزادی، دعوت به اصل انقلاب است. اما چرا آزادی مهم است؟ به دلایل مختلف: از جمله اینکه شان آزادی آنقدر بالاست که ارزشهای متعالی عدالت و قسط برای تحقق آزادی هستند. فرض کنیم در جامعه ای زندگی میکنیم که هیچکس مانع گزینشها و رفتارهای دیگران نمیشود، هرکس هرچیزی میخواهد بدون اینکه هیچ قانون و عرفی مانع او شود میخرد و هرجایی بخواهد میرود، در هر رشته و محلی که بخواهد میتواند تحصیل علم کند و هرچه بخواهد میپوشد و در کل هیچ قانون و عرف منع کننده ای در این جامعه وجود ندارد. (این فرض را برای فهم موضوع در نظر میگیریم نه اینکه بخواهیم قانون را به طور کلی نفی کنیم.) فرض دوم ما هم این باشد که در این جامعه، فاصله طبقاتی موج میزند. عده ای واحد پول توجیبیشان میلیارد است و عده ای ریال و آن عده که واحد پولشان ریال است با کار فراوان هم نمیتوانند این واحد پول را تغییر دهند.

آیا می توان چنین جامعه ای را به صرف نبود هیچ قانون و عرف منع کننده ای آزاد خواند؟

البته من در این جامعه، هرچیزی را که اراده کنم برای تهیه آن مانع عرفی و قانونی ندارم، اما سرمایه ای هم برای تهیه اش ندارم و شرایط فراهم کردن این سرمایه را هم ندارم. پس آزاد نیستم. آزادی، صرفا نبود موانع بی مورد قانونی و عرفی نیست، بلکه آزادی، مهیا بودن همه شرایط تحقق اراده است. قانون و عرف، میتوانند دو مانع از موانع تحقق اراده باشند نه همه آن موانع. مانع مهم دیگر، بی عدالتی است. نتیجه آنکه شرط مهم تحقق اراده (آزادی)، عدالت است و در صورت جریان عدالت در یک جامعه میتوان ادعا کرد آن جامعه آزاد است. آزادی مهم است چون ارزش متعالی عدالت، برای تحقق آن است.(2)

*****

زیربنا اقتصاد نیست، برای اینکه غایت انسان، اقتصاد نیست. انسان زحمتش برای این نیست که فقط شکمش را سیر کند؛ یا جوانهایش را بدهد شکمش سیر بشود، حرف است‌ اینها. از اینجا تا لانهایت انسان هست. دیگر انسان مردنی نیست، انسان تا آخر هست. و برنامه اسلام این است که این انسان را جوری کند که هم اینجا صحیح باشد و هم آنجا صحیح باشد. راه مستقیم؛ نه طرف شرق؛ نه طرف غرب. صراط مستقیم، یک سرش اینجاست؛ یک سرش هم لانهایت.

ما میخواهیم، آنقدری که میتوانیم، البته قدرت ما کم است، آنقدری که میتوانیم این مملکت را از آن حال طاغوتی، متبدّلش کنیم به یک حال توحیدی - اسلامی. و این باید با کمک همه باشد. یکی نمیتواند این کارها را بکند. یک جمعیت نمیتواند. هرکس در هر کاری که مشغول است باید آن کار را خوب انجام بدهد؛ آن کار را الهی اش کند؛ از طاغوتی بیرونش کند. خداوند انشاء الله همه شما را موفق کند. (صحیفه امام خمینی - جلد ۹ - صفحه ۴۵۸)

قدرتها و ابرقدرتها و نوکران آنان مطمئن باشند که اگر خمینی یکه وتنها هم بماند به راه خود که راه مبارزه با کفر و ظلم و شرک و بت پرستی است ادامه میدهد و به یاری خدا در کنار بسیجیان جهان اسلام، این پا برهنه‌های مغضوب دیکتاتورها، خواب راحت‌ را از دیدگان جهانخواران و سرسپردگانی که به ستم و ظلم خویشتن اصرار مینمایند سلب خواهد کرد. آری، شعار «نه شرقی و نه غربی» ما، شعار اصولی انقلاب اسلامی در جهان گرسنگان و مستضعفین بوده و ترسیم کننده سیاست واقعیِ عدم تعهد کشورهای اسلامی و کشورهایی است که در آینده نزدیک و به یاری خدا اسلام را به عنوان تنها مکتب نجاتبخش بشریت میپذیرند و ذره‌ای هم از این سیاست عدول نخواهد شد و کشورهای اسلامی و مردم مسلمان جهان نباید وابسته به غرب و اروپا و امریکا و نه وابسته به شرق، شوروی، که انشاء الله تعالی به خدا جل جلاله و رسول خدا صلوات الله علیهم و امام زمان ارواحنافداه وابسته است و به‌طور قطع و یقین، پشت کردن به این سیاست بین المللی اسلام، پشت کردن به آرمان مکتب اسلام و خیانت به رسول خدا - صلی الله علیه و آله وسلم - و ائمه هدی - علیهم السلام - است و نهایتاً مرگ کشور و ملت ما و تمامی کشورهای اسلامی است و کسی گمان نکند که این شعار، شعار مقطعی است که این سیاست، ملاک عمل ابدی مردم ما و جمهوری اسلامی ما و همه مسلمانان سرتاسر عالم است. ارزش انسانی انسان به مقام نیست. (صحیفه امام خمینی - جلد ۱۶ - صفحه ۴۵۰)

هدف پیامبران : نجات انسان از ظلمت ها

بعثت رسول خدا برای این است که راه رفع ظلم را به مردم بفهماند، راه اینکه مردم بتوانند با قدرتهای‌ بزرگ مقابله کنند به مردم بفهماند. بعثت برای این است که اخلاق مردم را، نفوس مردم را، ارواح مردم را و اجسام مردم را، تمام اینها را از ظلمتها نجات بدهد، ظلمات را بکلی کنار بزند و به جای او نور بنشاند، ظلمت جهل را کنار بزند و به جای او نور علم بیاورد، ظلمت ظلم را به کنار بزند و به جای او عدالت بگذارد، نور عدالت را به جای او بگذارد و راه او را به ما فهمانده است، فهمانده است که تمام مردم، تمام مسلمین برادر هستند و باید با هم وحدت داشته باشند، تفرق نداشته باشند.

مکتب انسان سازی

قرآن کتاب انسان سازی است، مکتب اسلام مکتبِ انسان‌ سازی است، انسان به همه ابعاد. نه فقط یک انسان مادی میخواهد درست بکند، یک انسان الهی میخواهد درست بکند؛ همه ابعاد انسان مورد نظرش هست. در این امور اصلاً سایر قواعد و قوانین که در دنیای ما هست آنطور مسائل طرح نیست. هرکس هر جور میخواهد تربیت بشود؛ توی بازار نرود عربده بکشد - این را جلویش را میگیرند - توی منزلش هر غلطی میخواهد بکند! خلوت را کار ندارد که در خلوت چه کرد. به شما چه! اسلام خلوت و جَلْوَت ندارد. خودت تنها باشی تحت مراقبت هستی، یک نفر همراهت باشد باز همین طور تا آخر. (صحیفه امام خمینی - جلد ۶ - صفحه ۴۳).

همیشه کسی در شهرهای همه ی تاریخ هست که دشمن را در نظر مردم بزرگ کند و از ایستادگی بر حذرشان دارد، همیشه کسی هست که شبانه دروازه های شهر را به روی دشمن باز کند، همیشه کسی هست که مردم و رنجهایشان را رها کند و برود گوشه ای و به عبادت خود مشغول شود، و کسی که در قحطی انبارهایش را لبریز کند و کسی که کنار مردم بماند و سنگ باران شود و تهمت و دروغ و توهین را تحمل کند ولی صبورانه بایستد... (کمال رستمعلی)

همه چیز تکرار میشود؛ آنکه خوش باورانه به دشمن اعتماد کرد، آنکه ناجوانمردانه سنگ پیش پای دوست گذاشت، آنکه لجوجانه فرع را چسبید و از اصل غافل شد، آنکه راحت طلبانه تنها خوشی و آسایش خودش برایش اهمیت داشت، آنکه ریاکارانه بر تمام خیانتهایش ظاهری از شرع و قانون و حقیقت پوشاند، آنکه منافقانه به هر جماعت و گروهی که رسید گفت من با شما هستم، آنکه مستکبرانه جهان و هر چه در او هست را متعلق به خود و در جهت منافع خود میخواهد، آنکه ظلم و استکبار را توجیه میکند، آنکه ندید، آنکه نشنید، آنکه دید و شنید و نفهمید، آنکه دید و شنید و فهمید و خود را به نفهمیدن زد، آنکه مومن بود و صادق و مظلومانه ایستاد و تهمت شنید...

نقش ها در تاریخ ثابتند و انسانهایی که این نقشها را به عهده میگیرند، تغییر میکنند.

این قصه ی تکراری همه ی تاریخ است و ما مدام در حال تکرار شدنیم و تجربه ی نویی هم اگر هست در قامت و قالب همین نقشهاست. و ما این اقبال را داریم که به تجربه ها و نقشهای گذشتگانمان دقت کنیم و با دانشی وسیع و فرصتی مغتنم نقشمان را انتخاب کنیم. حالا این ماییم و این تاریخ و اختیاری که برای انتخاب نقش مان داریم؛ میخواهیم ایستاده از شهر و هویت و فرهنگ و تمدنمان دفاع کنیم یا به کنج عزلت برویم یا بر چپاول و ظلم، لباس شرع بپوشانیم یا شبانه دروازه ها را بگشاییم یا...؛ عزیزی میگفت از امام زمانمان ارواحنافداه بخواهیم نقشی به ما عنایت کند که لااقل سعادت دنیا و آخرت در آن است. که تاریخ چهره ی دیگری میداشت اگر انسانها از امام میخواستند تا نقشی به ایشان عنایت کند...

رد منطق بیطرفی

اینطور نیست که بنشینند توی مسجد و کار به این کارها نداشته باشند. بنشینند توی خانه‌هایشان و کار به کسی نداشته باشند؛ بیطرف باشند؛ کاری ما به این کارها نداریم! اگر این منطق انبیا بود که موسی نمیرفت سراغ فرعون. اگر منطق انبیا این بود که ابراهیم نمیرفت هجمه کند بر آنها، پیغمبر این کار را نمیکرد. منطق انبیا این نیست. منطق انبیا این است که «اشداء» باید باشند بر کفار و بر کسانی که بر ضد بشریت هستند، بین خودشان هم رحیم باشند. و آن شدّت هم رحمت است بر آنها. (صحیفه امام خمینی - جلد ۱۹ - صفحه ۱۴۱).

«إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ، الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ، ثُمَّ لَمْ یَرْتابُوا، وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ، أُولئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ» (حجرات/15) «مؤمنان تنها آنهایند که بخدا و رسولش ایمان آورده، و سپس تردید نکردند، و با اموال و نفوس خود در راه خدا جهاد نمودند، اینها همانها هستند که در دعوى خود صادقند».

اولین و اصلیترین نقطه در مبانی امام و نظرات امام، مسئله‌ی اسلام ناب محمدی است؛ یعنی اسلام ظلم‌ستیز، اسلام عدالتخواه، اسلام مجاهد، اسلام طرفدار محرومان، اسلام مدافع حقوق پابرهنگان و رنجدیدگان و مستضعفان. در مقابل این اسلام، امام اصطلاح «اسلام آمریکائی» را در فرهنگ سیاسی ما وارد کرد. اسلام آمریکائی یعنی اسلام تشریفاتی، اسلام بی‌تفاوت در مقابل ظلم، در مقابل زیاده‌خواهی، اسلام بی‌تفاوت در مقابل دست‌اندازی به حقوق مظلومان، اسلام کمک به زورگویان، اسلام کمک به اقویا، اسلامی که با همه‌ی اینها میسازد. این اسلام را امام نامگذاری کرد: اسلام آمریکائی.

فکر اسلام ناب، فکر همیشگی امام بزرگوار ما بود؛ مخصوص دوران جمهوری اسلامی نبود؛ منتها تحقق اسلام ناب، جز با حاکمیت اسلام و تشکیل نظام اسلامی امکانپذیر نبود. اگر نظام سیاسی کشور بر پایه‌ی شریعت اسلامی و تفکر اسلامی نباشد، امکان ندارد که اسلام بتواند با ستمگران عالم، با زورگویان عالم، با زورگویان یک جامعه، مبارزه‌ی واقعی و حقیقی بکند. لذا امام حراست و صیانت از جمهوری اسلامی را اوجب واجبات میدانست. اوجب واجبات، نه از اوجب واجبات.

واجبترین واجبها، صیانت از جمهوری اسلامی است؛ چون صیانت اسلام - به معنای حقیقی کلمه - وابسته‌ی به صیانت از نظام سیاسی اسلامی است. بدون نظام سیاسی، امکان ندارد.(3)

تمام دارایی کافران و مشرکان در دنیا، برای این است که به استدراج گرفتار شوند؛ یعنی پس از قرار گرفتن در اوج شادی و اطمینان و لذت، تمام این نعمت‌ها به ناکامی مبدل شود. (توبه: ۵۵‌‍ و ۸۵) خداوند همواره با اسباب و علل، امور عالم را پیش میبرد و عذاب و خفت مستکبران، باید به دست مجاهدان انجام گیرد. (توبه: ۱۴) این عقوبت دشمنان حق است و روزی خواهد رسید که مستضعفان، به مجاهدان تبدیل شده، دنیا را از دست نا اهلان درآورده و وارثان زمین گردند.

اکنون که میبینید فقط ستمدیدگان و مظلومانT مدافع حرمین شریفین و فرزند عزیز زهرا سلام الله علیه هستند شک نکنید که در تداوم خواست ازلی است که زمین را به هرکه بخواهد میدهد و نرید انمن علی الذین استضعفو... و زمین را در حکومت مهدوی به سرای پاکان و دلدادگان دوست میبخشد.

روزی که مستضعفین جهان، به مجاهدان تبدیل شوند و وارسته و با شهامت به دنیا روی آورند، پیشوای خود را خواهند دید و در راهی وارد شده‌اند که امام زمان ارواحنافداه قرنها در آن راه منتظر انسانها بوده است. تمام مشکلات گذشته بر اهلبیت علیهم السلام و پیامبران صلوات الله علیه این بود که یا وارستگان، شهامت نداشتند و از دنیا بیمناک یا متنفر بودند، یا افرادی که به عرصه امور دنیوی وارد میشدند، وارسته نبودند و به ریا و نفاق آلوده میشدند؛ از این رو خداوند، به قهر تجلی کرد و امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف روحی فداه روی در پرده غیبت کشید، تا رنج ظلم و ستم مردمان را بیدار کند. هنگامیکه انسانها از رنج دنیا به تنگ آیند و نجات و کامیابی دنیا را در پیوند با سعادت اخروی بخواهند، تجلی رحمت آغاز میشود و پرده‌های غیب کنار میرود. انشاءالله

پی نوشت :

1- برگرفته از قلم وزین جناب حسین قدیانی

2- برگرفته از قلم وزین جناب حامد فتاح

3- رهبر حکیم انقلاب امام خامنه ای