ظاهر حیات دنیا، ابزار فریبکاری شیطان است و شیطان می‌کوشد که با زینت دادن دنیا در نظر مردم، آنها را از صراط مستقیم که راه عبودیت و بندگی است، بازدارد. ازاین رو خداوند توصیه میکند که: ای مردم وعده خدا حق است؛ پس مبادا زندگی دنیا فریبتان دهد و مبادا به لطف و رحمت خداوند، فریفته شوید. قطعاً شیطان، دشمن شما است، پس او را دشمن بگیرید او پیروانش را دعوت میکند تا اهل دوزخ باشند. (فاطر: ۵و۶‌) این آیات شریف پس از هشدار از فریب حیات دنیا، شیطان را به عنوان دشمن معرفی میکنند. این ترتیب، رابطه طولی فریب دنیا با فریبکاری شیطان را نشان میدهد.

نکته قابل توجه این است که فریبکاری شیطان، یک لایه و ساده نیست. نخستین حربه ابلیس، این است که با برانگیختن شهوات، بهره ناچیز دنیا را بزرگ و دلخواه جلوه دهد. ‌‍(آل‌عمران:۱۴) راه نجات کسانی که به این دام گرفتار می‌شوند، توجه به معاد و یاد خداوند و امید و اشتیاق به دیدار اوست. هر چه نعمتهای دلخواه بهشتی را بیشتر تصور کنند و شوق دیدار زیبای مطلق را در دل بپرورند، این حربه شیطان تضعیف می‌شود.

اما اگر کسانی با این حربه فریفته نشدند، راه دومی که شیطان برای آنها پیش میکشد، این است که با تزیین دنیا هراس از دنیا را در دل آنها میاندازد و آنان را در کشاکش میان دنیا و آخرت سرگرم میسازد، تا هیچگاه قلبشان از هراس دنیا زدگی خالی نماند و به آن نزدیک نشوند و نتوانند لطف و انعام الهی را احساس کنند. در این شرایط، شیاطین انسان نما فرصت مناسبی برای برخورداری از حیات دنیا و فریب افکار عمومی و به دام انداختن سایر انسانها خواهند یافت.

لایه دیگر فریبکاری شیطان باز هم تزیین دنیا برای کسانی است که به مراتب معنوی رسیده و بصیرتهایی یافته‌اند. در این مرحله، شیطان با تزیین ظاهر حیات دنیا نفرت از دنیا را در دل آنها قرار میدهد، تا از نزدیک شدن به دنیا بیزار و گریزان شوند؛ زیرا لذتهای پوچ دنیا در برابر بهره‌های بزرگ و بی‌پایان معنوی، آزار دهنده است و اهل معنا با دیدن تزیین ظاهر دنیا، بیزار و گریزان از دنیا دوری میکنند. راه هدایت این گروه نیز انس بیشتر با آخرت و شوق به خداوند است، تا جایی که هیچ زیوری از دنیا به چشمشان نیاید و ریشه عشق و نفرت از حیات دنیا در جانشان بخشکد. اشتیاق و هراس و نفرت، هر سه انفعال در برابر وسوسه‌های شیطانی است و همانطور که دنبال شیطان راه افتادن و در پی دنیا رفتن، فریب خوردگی است، دست از امور دنیا کشیدن و آن را به شیاطین سپردن هم عملی مطابق خواست و وسوسه شیطان است.

لایه دیگر فریب شیطان این است که حتی کسانی که ریشه عشق و نفرت از ظاهر دنیا را در خود خشکانده‌اند، ممکن است مورد هجوم وسوسه‌های شیطان قرار بگیرند و بر اثر نزدیکی و ارتباط با امور دنیوی و برخورداریهای آن به تدریج با ظاهر دنیا انس گرفته و به دنبال این انس، رغبت و دلبستگی ایجاد شود و درپی غفلت از حقیقت دنیا، نهال فساد دوباره ریشه بگیرد و به بار نشیند. نباید فراموش کرد که شیطان، فقط از فریب خالص شدگان (مخلَصین) درمانده است. (حجر:۴۰) و ضامن خلوص و طهارت آنان خوف و مراقبت از لغزشگاههای فریب و وسوسه‌های شیطانی است.

بنابراین انسان مؤمن، به تبع بیم و امید به خداوند، باید نوعی بیم و امید الهی به نشانه‌ها و نعمتهای او در دنیا داشته باشد و اجازه ندهیم که هیجانات مثبت و منفی شیطانی در قلب نفوذ کند. افرادی که با شهامت و وارستگی به دنیا رو میکنند، به تعادل میان بیم و امید محتاجند و باید مراقب خود باشند و از انس با خداوند و یاد معاد غافل نشوند، تا اینکه به مقام مخلَصین برسند و از نقطه برگشت‌پذیر بگذرند؛ بنابراین خوف معقول و ستوده‌ای که سزاوار است هر بنده‌ای نسبت به اغوای شیطان و غرور دنیا داشته باشد، نباید بر شهامت او غلبه کند. نیز شهامت رفتن به دنیا نباید خوف از فریفتگی را به طور کامل از بین ببرد. هراس از دنیا، تا آنجا بد است که مانع تلاش برای به دست آوردن دنیا باشد؛ نه آنجا که مانع تعلق خاطر و دلبستگی به دنیاست. این، همان خوفی است که معصومین علیهم السلام  را به ناله و شکایت از دنیا و شیطان در پیشگاه خداوند و طلب مغفرت و یاری از سوی پروردگار وامی‌داشت.

فریبهای شیطانی که مبتنی بر دلبستگی به دنیا و کنار گذاشتن دین است، سکولاریسم را وارد زندگی میکند (علیزاده، ۱۳۷۷: ص۶۱۲)، اما فریبهایی که مبتنی بر هراس از دنیاست، نیز به نوعی سکولاریسم معکوس یا نقابدار را به زندگی راه میدهد. کارکرد مشترک سکولاریسم نقابدار و سکولاریسم آشکار، این است که هر دو، دین را از صحنه امور دنیوی کنار گذاشته و اصل فساد در زمین را پذیرفته و در برابر آن تسلیم شده‌اند. به این ترتیب، نظام عبودیت را مختل میکند و به دنبال تحقق زمینه‌های اجرای اراده الهی نیست. این نوع دینداری هراسناک از دنیا، اخلاق و دین بی‌خطری را به وجود می‌آورد که برای نیروهای سلطه‌گر در حیات دنیا بسیار دوست داشتنی و مفید است. این نوع دینداری، اگر چه اسلام باشد، اسلام آمریکایی و در راستای منافع مستکبران است. (امام خمینی، ۱۳۸۵: ج۲۱، ص240)

ماجرای تحجر و سکولاریسم نقابدار به کناره گیری دین از دنیا بسنده نمیکند و از آنجا که خرد انسان به روشنی میفهمد که با اخلاق و معنویات باید مفاسد دنیوی را اصلاح کرد، نیروهای سلطه‌گر در حیات دنیا، اندیشه‌های متحجرانه دینی را که قدرت تغییر و اصلاح را از دست داده‌اند، برای توجیه و تحکیم قدرت نامشروع خود، به کار میگیرند. با نگاهی به رفتار مستکبران تاریخ نظیر فرعونها و نمرودها میبینیم که همواره مفاهیم دینی و شبه دینی را در فرهنگ عمومی وارد میکردند. امروز هم که نیروهای استکباری حیات دنیا، با نیاز ناگزیر بشر به دین و معنویت، روبه‌رو شده‌‌اند، دست به ساختن دینهای نوظهوری زده‌اند که خاصیتی جز تخدیر سلطه‌پذیران و سرگرمی آنها به جای پاسخ راستین به نیازهای حقیقی‌شان ندارد.(1)

پی نوشت:

1- دکترین مهدویت در دوران معاصر با رویکرد عرفانی. حمید رضا مظاهری سیف.