چگونه دست در دست امامِ خود به خدا برسیم؟!

در مقاله قبل با عنوان “خورشید فروزانی که از پس ابرها بر من حیات می بخشد” تا حدودی به این سوال که امام غایب چه اثر و فایده ای برای ما دارد پاسخ داده شد، و از واسطه فیض بودن امام معصوم که یکی از آثار وجودی امام است صحبت شد. از دیگر آثار وجودی امام هدایت باطنی است، گر چه هدایت باطنی شاخه ای از همان وساطت در فیض است اما به خاطر جایگاه والایی که دارد به طور مستقل به آن میپردازیم.

 هدایت اشرف مخلوقات

قبل از هر چیز باید گفت، هدایت انسان دو رتبه دارد:

الف) هدایت تشریعی یا ارائه طریق:

هدایت تشریعی همان هدایت عام و فراگیر است که هدایت تمام بشر را فرا میگیرد. هدایت تشریعی ویژه انسان است؛ برخلاف هدایت تکوینی که همه آفریدگان را در بر میگیرد. واسطه این هدایت، پیامبران و امامان و صالحان ‌اند، سوره مبارکه انسان نیز ناظر به این نوع هدایت است، آنجا که میفرماید: «إنّا هَدَیناهُ السّبیل إمّا شاکِراً و إمّا کَفَوراً»(1)؛ ما راه را نشان دادیم  حالا هر کس خواست این راه را برود و خواست نرود. انسان باید با اختیار خودش راه حق را طی کند.

ب) هدایت باطنی یا ایصال الی المطلوب:

رساندن شخص به آن مطلوب و خواسته، یعنی انسان مراحلی را با هدایت تشریعی طی کرده و به جایی رسیده که راه بسیار پر پیچ و خمی است که با نشان دادن نمیتواند طی مسیر کند بلکه باید او را به مطلوب برسانند که میشود ایصال الی المطلوب. آیه آخر سوره مبارکه عنکبوت ناظر به این نوع هدایت است: «والَّذین جاهَدوا فینا لَنَهدینَّهُم سُبُلَنا و إنّ اللهَ لَمَعَ المُحسِنین»(2)؛ و کسانیکه در آنچه مربوط به ماست با تمام وجود تلاش کرده و هیچگاه از ایمان و اطاعت باز نمانده اند، قطعا آنانرا به راههایی که به ما منتهی میشود راهنمایی میکنیم و براستی که خداوند با نیکوکاران است و رحمت و عنایت خود را بر آنان میگستراند. اینها مراحل بعدی هدایت، و ایمان آوردنی است که صورت گرفته و شخص تلاش و کوشش میکند که در این راه به جلو برود، که در اینجا این وعده به او داده میشود که از او دستگیری شده و هدایت شود.

 تو شامل کدام هدایت می شوی؟

هدایت باطنی نوعی از هدایت تکوینی است و لازم است به انواع هدایت تکوینی اشاره شود:

1- هدایت تکوینی همه موجودات:

«قالَ رَبُّنَا الَّذی أَعْطى‏ کُلَّ شَیْ‏ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى»(3) در سوره مبارکه طه خداوند میفرماید: حضرت موسی در پاسخ به سوال فرعون که سوال میکند ربّ تو کیست؟ میگوید: پروردگار من آن ربّی است که خلق کرد همه چیز را سپس هدایت کرد « ثمّ هَدی » این بُعد تکوینی موجودات است. شأن اصلی امام هدایت باطنی است. و طبیعتاً هدایت باطنی چون از طریق تصرف در نفوس صورت میگیرد مترتب بر حضور فیزیکی امام نیست که غیبت مانع آن باشد، لذا غیبت امام مانع این هدایت نیست. و از سوی آفریدگار هستی اینگونه قرار داده شده است که هر موجودی به سمت کمال حرکت میکند، بذر را هر طور که کشاورز در زمین بریزد، بر عکس عمل نمیکند، ریشه به سمت  پایین و گیاه به سمت بالا میآید، همه مخلوقات از یک سلول گرفته تا بزرگترین اجرام آسمانی، به سمت کمالشان در حرکتند که این هدایت تکوینی الهی است، از جمله بدن انسان، قلب انسان چقدر زیبا خون را به تمام بدن انسان میرساند و خون آلوده بر میگردد و اکسیژن لازم گرفته میشود، این هدایت تکوینی است که آفریدگار به این صورت قرار داده است.

2- هدایت تکوینی عموم إنسانها (فطرت):

یک هدایت تکوینی مربوط به عموم انسانهاست: «فطرة الله التی فطر الناس علیها» در سوره مبارکه شمس هم بعد از چندین قسم میفرماید: «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها». خداوندی که این انسان را آفرید، تشخیص اینکه چه خوب است و چه بد را در ذات و سرشتش قرار داد، لذا انسان با آن فطرت پاکش یکسری خوبیهایی را درک میکند و مییابد و زشتی کارها را درک میکند که این مربوط به عموم انسانهاست و نوعی از هدایت تکوینی است.

3- هدایت تکوینی ویژه نفوس لایق و شایسته:

مورد سوم هدایت تکوینی، خاص است، و ویژه کسانیست که خودشان را شناخته اند و فهمیدند چه باید بکنند، آیات متعددی ناظر به این مسئله است. از جمله آیه 87 سوره انعام میفرماید: «وَ اجْتَبَیْناهُمْ وَ هَدَیْناهُمْ إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقیمٍ، ذلِکَ هُدَى اللَّهِ یَهْدی بِهِ مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِه...،»(٤) «و اجتبیناهم» ما آنها را برگزیدیم، و هدایت کردیم به صراط مستقیم این "هدینا" یک هدایت ویژه و خاص است و با آن هدایتی که هر کسی خدا را میپذیرد و باور میکند و مسلمان میشود فرق میکند «ذلِکَ هُدَى اللَّهِ یَهْدی...» این یک هدایتی است که خداوند متعال به بندگانی که مشیَّتش تعلق بگیرد عنایت میکند، یعنی کسانی که شایستگی خودشان را نشان دهند و منازلی را به سمت خالق طی کنند. در این  صورت است که نیاز به دست گیری دارند و خداوند انسان کاملی (امام معصوم) را برای هدایت این سالکان و دستگیری از آنان فرستاد، و در همه زمانها یک انسان کامل برای هدایت باطنی وجود دارد. بنابر این امام چه ظاهر باشد چه غایب این هدایت را انجام میدهد.

امام دست خلق را میگیرد و به راه حق میرساند...

در تفسیر "المیزان"، مفسر بزرگ، علامه طباطبایی(ره) میفرماید: قرآن کریم هر کجا نام امامت را میبرد به دنبالش بحث هدایت را مطرح میکند، گویا میخواهد امامت را تفسیر کند و شأن امام را تبیین کند که رسالت و وظیفه اصلی امام آن بُعد هدایت است، آنهم هدایت ویژه و خاص(هدایت باطنی). امامت مقامی است که دارنده آن علاوه بر هدایت ظاهری، قادر است از طریق هدایت باطنی و روحی غیر مستقیم، افراد مستعد را به کمال مطلوب برساند. این نوع هدایت، هدایتی فراتر از ارائه راه است. خداوند از این هدایت ویژه در آیه 73 سوره انبیاء یاد میکند، و میفرماید:  «و جَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یهْدُونَ بِأَمْرِنَا ...» ؛ و آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما، (مردم را) هدایت میکردند؛ هدایت به «أمر» یک هدایت خاص و یک هدایت ویژه ای است. و در سوره سجده میخوانیم: «وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا» و از میان آنان گروهی را به امامت و رهبری گماردیم تا مردم را به فرمان ما به سر منزل هدایت برسانند.

علامه میفرمایند: «امام هدایت کننده ای است که با امری ملکوتی که در اختیار دارد هدایت میکند.» پس امامت از نظر باطن یک نحوه ولایتى است که امام در اعمال مردم دارد، و هدایتش چون هدایت انبیاء و رسولان و مومنین صِرف راهنمایى از طریق نصیحت و موعظه حسنه و بالأخره صرف آدرس دادن نیست، بلکه هدایت امام دست خلق گرفتن و به راه حق رساندن است که همان ایصال الی المطلوب را تبیین میکند و شأن اصلی امام در این اصطلاح قرآنی هدایت باطنی است. و طبیعتا هدایت باطنی چون از طریق تصرف در نفوس صورت میگیرد مترتب بر حضور فیزیکی امام نیست که غیبت مانع آن باشد، لذا غیبت امام مانع این هدایت نیست.

پله پله تا ملاقات یار

اینکه شخصی تحت هدایت باطنی قرار گیرد و هدایت شود بستگی به خود فرد دارد، زیرا هدایت دارای مراتب و درجات است و ما میبینیم که در مورد انبیاء و ائمه علیهم السلام در بالاترین درجات است، امّا افراد عادی اگر لیاقتش را پیدا کنند میتوانند پله پله با هدایتی که خداوند به واسطه حجّتش إعمال میکند بالا روند. از جمله بارزترین مصادیق مشمول این هدایت الهی در گستره خصوصی و بگونه ای آشکار و برجسته، داستان «کربلایی کاظم» (مرحوم کربلایی محمدکاظم کریمی اراکی فراهانی ساروقی)، پیرمرد ساده دل و روستایی و بیسوادی است که در همین دوران معاصر، مشمول لطف و عنایت امام معصوم واقع شد، و علیرغم عدم آشنایی با درس و کتاب و مدرسه، بگونه ای معجزه آسا تمامی قرآن را - به یک چشم بر هم زدن - در سینه فراخ و ولایتی خود جا داد.

 سنخیت ما و امام ما

امروزه و در دوران قدیم کم نبوده و نیستند عالمان برجسته و فرهیخته ای که قلم آنها از فیض ربانی وجود معصوم، مایه گرفته است. اگر هر یک از ما، مروری کوتاه بر لحظات توسل و انقطاع خود به درگاه آن امام همام داشته باشیم، از این چنین فیوضاتی به خواست خدا خبر مییابیم. در این میان آنچه قبول این هدایت را میسر میسازد، عمل صالح و ایجاد رابطه روحی و روانی و سنخیت وجودی با امام زمان خویش، و تحکیم این رابطه از طریق ذکر دائم و توسل و زیارت و عمل به ظاهر و باطن شریعت اسلامی میباشد. بنابراین در ایام غیبت، گرچه دست ما از جنبه حُکمی و حکومتی اماممان، حضرت مهدی علیه السلام روحی فداه کوتاه است، و امکان حضور در محضر او در عالم جسمانی هماره و برای همه کس میسر نیست، اما بی تردید جنبه ملکوتی وجود آن امام همام  و هدایت به امر آن حضرت، شامل حال همه شیعیان و پیروان خالص آن گرامی خواهد بود.

 پی نوشت:

1) سوره مبارکه دهر آیه3

2) سوره مبارکه عنکبوت آیه 69

3) سوره مبارکه طه آیه 50

4) سوره مبارک انعام آیات 87و88