دریافت
حجم: 2.17 مگابایت

یکی از نیازهای اساسی منتظران در عصر غیبت، لزوم برخورداری از الگوهای عملی، در مسیر خودسازی و نیز همراهی و مساعدت امام معصوم(ع) است، کسانی که توانسته باشند در عرصه عمل، برای تحقق اهداف و آرمانهای امام خود، جانفشانی کنند و نمونه‌های روشنی در طریق اطاعت و سرسپردگی باشند و به راستی، چه کسانی شایسته‌تر از یاران امام حسین (ع)؟!

یارانی که امام خود را در تحقق بخشیدن به اهدافش یاری کردند؛ یاران بزرگ و مجاهدی که عقل بشری از درک مقامشان عاجز است؛ آنهایی که امام معصوم(ع)، در وصفشان فرمود: «فَإنی لا أعلمُ أصحاباً أوفی و لا خیراً أصحابی؛ من یارانی بهتر و باوفاتر از اصحاب خود نمی‌شناسم.»(۱)

در حقیقت یاران اباعبدالله (ع)، معیارهایی را در اختیار ما قرار داده‌اند تا به وسیله‌ آنها، خود را محک زده و با عمل به آنها، خود را برای قیام جهانی و روز باشکوه ظهور، آماده‌تر سازیم.

الف) معرفت و محبت

محبت، حالتی بین محب و محبوب است که اگرچه از درون و قلب، سرچشمه می‌گیرد، اما در ظاهر و افعال و اعمال محب، به روشنی بروز پیدا می‌کند. محبتی پایدار و حقیقی است که در پی معرفت باشد؛ چراکه هرچه شناخت بیشتر باشد، محبت شدیدتر و عمیق‌تر خواهد بود. راه ایجاد و تعمیق محبت به ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف آن است که انسان به صاحب الزمان به عنوان مطلوب کامل خویش، معرفت حاصل کند و ابعاد وجودش را بشناسد.

معرفتی که مورد تأکید ائمه(ع) واقع شده، معرفتی سطحی نیست که عموم مردم به آن آشنا هستند، بلکه مقصود، معرفتی خاص، با ویژگیها و توصیفاتی است که در احادیث و ادعیه وارده شده است. مشکل امت اسلام، پس از پیامبر صل الله علیه و آله ، عدم معرفت واقعی به حجت زمان خود بود. کوفیان، امام حسین(ع) را می‌شناختند، اما شناخت آنان، محدود به اسم و نسب امام بود، بدون هیچ بصیرت و آگاهی نسبت به مقام والای ایشان.

در مقابل، یاران حضرت اباعبدالله الحسین(ع) از چنان معرفتی به امام زمان خویش برخوردار بودند که شهادت در راه او را بر زندگی جاودانه در دنیا، بر میگزیدند؛ چنانچه یکی از یاران امام، این‌گونه به این حقیقت تصریح میکند: «الحمدالله الذی شرفنا بالقتل معک و لو کانت الدنیا باقیه و کنا فیها مخلدین لاثرنا المحفوظ معک علی الإقامة فیها؛ خدا را سپاس که این شرافت را نصیب ما کرد تا در کنار شما به شهادت برسیم و اگر دنیا باقی باشد و ما در آن جاودان باشیم، قیام با شما را بر ماندن در این دنیا ترجیح می‌دهیم.»(۲)

آنان، وجود امام را نعمتی بزرگ از جانب خدا و مورد سفارش پیامبر صل الله علیه و آله می‌دانستند.(۳)  در تاریخ آمده است که در دومین روز محرم الحرام، پس از ورود امام و یارانش به کربلا، آن حضرت خطبه‌ای خواند. آنگاه، بُرَیْر از جای برخاست و گفت: «یابن رسول الله صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم! لقد منّ الله بک علینا أن نقاتل بین یدیک نقطع فیک أعضائنا ثم یکون جدک شفیعنا یوم القیامة؛ ای پسر رسول خدا(ص)! خدای تعالی وجود مبارکت را بر ما منت نهاده است تا در رکاب شما نبرد کنیم تا در راه شما اعضای بدنمان تکه تکه شود، برای آنکه در روز قیامت، جد شما شفیع ما گردد.»(۴)

اشعاری که هریک از یاران، در موقع نبرد به زبان می‌آوردند نیز، اشاره به عمق معرفت آنان از امام دارد. برای مثال، یکی از یاران امام، هنگام خروج برای جهاد، این رجز را می‌خواند: «أمیری حسینٌ و نِعمَ الأمیر؛ سرورٌ فؤادِ البَشیر النّذیر؛ حسین(ع) امیر من است و چه خوب امیری است، او موجب شادی و سرور دلِ بشارت دهنده و ترسانند از خطرها «پیامبر اکرم(ص)» است.»(۵)

حجاج بن مسروق جُعفی نیز از دیگر یاران امام میباشد که ایشان را اینگونه معرفی میکند: «أقدم حسیناً هادیاً مهدیاً، ألیومَ تَلقا جدّک نبیاً، ثُمَّ أباک ذالنَّدا علیاً، ذاک الذی تَعرِفُهُ وصیاً؛ ای حسین! ای امامی که هم هدایت‌یافته‌ای و هم دیگران را هدایت می‌کنی؛ امروز، جدت، پیامبر(ص) را ملاقات خواهی کرد و سپس پدرت، علی(ع) را که صاحب فضل و جود و احسان است و ما او را وصی رسول(ص) و جانشین بر حق او می‌دانیم.»

یاران امام مهدی نیز، معرفتی عمیق به ایشان دارند. امام سجاد(ع) در وصف آنان میفرماید: «القائلین بأمامَتِه؛ آنان به امامت امام مهدی اعتقاد راسخ دارند»(۶) و این معرفت عمیق، سرچشمه‌ محبتی حقیقی به امام می‌شود؛ به گونه‌ای که به تعبیر امام صادق(ع) «یحفون به و یقونه بأنفسهم فی الحرب؛ آنان در میدان رزم، او (حضرت مهدی) را در میان می‌گیرند و در کشاکش جنگ، با جان خود، از ایشان محافظت می‌کنند.»(۷)

ب) معرفت و پارسایی

زهد و پارسایی از ویژگیهای برجسته‌ یاران ائمه(ع) می‌باشد. معرفت هنگامی پیروی از امام را به دنبال دارد که آمیخته به حب دنیا نباشد. از این‌رو، منتظران واقعی، کسانی هستند که در سایه‌ کسب معرفت، نفس خویش را از دنیازدگی خالص کنند.

یاران امام حسین(ع) انسانهایی بودند که دلبستگی به دنیا و فرزند و مال را کنار گذاشته و همه را، همراه جان خویش، تقدیم امام نمودند.

هنگامیکه اباعبدالله الحسین(ع) به فرزندان عقیل فرمود: « شهادت مسلم، خانواده شما را بس است. من به شما رخصت میدهم که به سوی خانه‌های خود بروید»(۸) فرزندان عقیل در پاسخ امام گفتند: «آیا به مردم بگوییم امام و رهبر و بزرگ خود را در میان دشمنان تنها گذاردیم و از او دفاع نکردیم؟ سوگند به خدا، چنین نخواهیم کرد؛ بلکه جان و مال خود را فدای تو خواهیم نمود.»

در مقابل نیز، کسانی را می‌بینیم که در اثر دلبستگی به دنیا و با وجود معرفت به حقانیت امام، حاضر به پیروی از ایشان نیستند. یکی از این اشخاص، عبیدالله بن حر جُعفی است. او کسی بود که کاروان امام حسین(ع) در مسیر خود با او برخورد کرد. امام با او به گفتگو نشست و او را به همراهی خود فراخواند؛ اما عبیدالله در جواب گفت: «به خدا سوگند میدانم که هر که شما را دنبال کند، در آخرت سعید و خوشبخت خواهد شد اما این طرح و نقشه را بر من تحمیل مکن، چراکه نفس من بر مرگ آمادگی ندارد.»(۹)

مردم کوفه نیز که با امام(ع) بیعت کرده بودند و به ایشان قول همکاری داده بودند، به جهت دلبستگی به دنیا، به ایشان خیانت کردند؛ چنانچه در تاریخ نقل شده است که امام از چند تن از اهالی کوفه ـ که پس از شهادت مسلم، به ایشان پیوسته بودند-درباره‌ رأی و نظر مردم کوفه پرسیدند و آن چند نفر در پاسخ گفتند: «در بین اشراف، رشوه‌های بزرگ، رد و بدل می‌شود و اگرچه دلهای سایر مردم با شماست، اما شمشیرهایشان علیه شما آماده گشته است.»(۱۰)

آنگاه حضرت اباعبدالله(ع) فرمود: «النّاس عبید الدنیا و الدین لعق علی ألسنتهم؛ مردم، بنده‌ دنیایند و دین، لقلقه‌ زبان آنهاست .»(۱۱)

در هنگامه‌ ظهور، نیز کسانی که به ظاهر، منتظر امام(ع) بوده‌اند، از ایشان جدا می‌شوند. چنانچه امام صادق(ع) در اینباره میفرمایند: «إذا خَرَجَ القائم خَرَجَ مِن هذا الأمر من کان یری من أهله؛ هنگامیکه قائم قیام کند، کسانی که به نظر میرسید از یاران او باشند، از امر (ولایت) بیرون میروند»(۱۲)

ج) عبادت و راز و نیاز با پروردگار

از مخنف نقل شده که در ظهر عاشورا و در کشاکش جنگ، ابوثمامه‌ صاعدی نزد امام آمد و گفت: «من دوست دارم در حالی که نماز آخرم را با شما به جای آورده‌ام، خدا را ملاقات کنم.»(۱۳) حضرت در جواب فرمود: «ذکرت الصلاة جعلک الله من المصلین الذاکرین؛ نماز را یاد آوردی، خدا تو را از نمازگزارانی که به نماز تذکر میدهند، قرار دهد.» آنگاه امام حسین(ع) به همراه نیمی از یاران خود به نماز ایستادند و سعید بن عبدالله حنفی، خویش را سپر امام قرار داد و تیرهای رها شده از سوی دشمن را به جان خرید تا آنکه به شهادت رسید.

در شب عاشورا نیز، تمام اصحاب در خیمه‌های خود به راز و نیاز و عبادت مشغول بودند. راوی میگوید: «و بات الحسین علیه‌السّلام و اصحابه تلک اللیلة و لهم دوی کدوی النحل ما بین راکع و ساجد و قائم و قاعد؛ حسین(ع) و یارانش، آن شب را در حالی به صبح رساندند، که زمزمه‌ آنان در حالات رکوع و سجود و ایستاده و نشسته، مانند زمزمه‌ زنبوران عسل، شنیده میشد.»(۱۴)

در وصف یاران امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است: «مُجِدُّون فی طاعة الله؛ آنان در راه اطاعت خداوند، اهل جدیت و تلاش هستند..»(۱۵) امام علی(ع) در توصیفشان فرموده‌اند: «رجال لا ینامونَ الیل لهم روی فی صلواتهم کروی النحل یبیتون قیاماً علی أطرافهم و یسبحون علی خیر لهم؛ مردان شب‌زنده‌داری که زمزمه‌ نمازشان، مانند نغمه‌ زنبوران عسل به گوش میرسد. شبها را با شب‌زنده‌داری سپری میکنند و بر فراز اسبها خدا را تسبیح میکنند.»(۱۶)

د) وفای به عهد

امام(ع) در شب عاشورا به خیمه‌ حضرت زینب(ع) رفتند و میان ایشان، گفت‌وگویی صورت گرفت. از آن‌جمله، حضرت زینب(ع) به امام(ع) عرض کرد: «آیا شما نیات یاران خود را امتحان کرده‌اید؟ می‌ترسم که در هنگامه‌ درگیری، شما را به دشمن تسلیم کنند.» امام حسین(ع) در جواب فرمودند: «اما والله لقد نهرتهم و بلوتهم و لیس فیهم الأشوس الأقعص یستأنسون بالمنیة دونی استئناس الطفل بلبن أمّة؛ به خدا سوگند، ایشان را آزموده‌ام و آنان را انسانهایی سینه ‌سپرکرده یافته‌ام، بگونه‌ای که به مرگ زیرچشمی مینگرند و شوقشان به مرگ، کمتر از شوق کودک به شیر مادرش نیست.»(۱۷)

در آن شب، زیباترین و ماندگارترین صحنه‌های تاریخ اسلام، شکل گرفت. امام(ع) بیعت خود را از همه‌ یاران برداشت و از ایشان خواست تا در تاریکی شب پراکنده شوند. اما هریک از اهلبیت(ع)، اصحاب و یاران در سرسپردگی عاشقانه‌ خویش، بار دیگر ابراز وفاداری کردند. مسلم بن عوسجه عرض کرد: «یابن رسول الله(ص)! در جهان کسی از ما لئیم‌تر نباشد، اگر اینجا تو را رها کنیم. پناه می‌بریم به خدا از اینکه از رکاب همایونی تو دوری کنیم. خدا هرگز روزی را نیاورد که من چنین کنم. حتی اگر سلاحی به دست نداشته باشم، با پرتاب سنگ به جنگشان خواهم رفت و هرگز از تو جدا نخواهم شد، تا در رکاب تو کشته شوم.»  سعید بن عبدالله حنفی نیز عرض کرد: «سوگند به خدا، هرگز تو را رها نمی‌کنیم، تا برای خدا مشخص شود که سفارش پیامبر(ص) را نسبت به تو عمل کرده ایم و اگر بدانم که در راه تو به شهادت میرسم و سپس زنده میشوم و ذرات وجودم را بر باد میدهند و هفتاد بار با من چنین کنند، باز از تو جدا نخواهم شد»(۱۸)

و اینک ما در زمان انتظار سرورمان، حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف به سر می‌بریم. به راستی، آیا ما مدعیان منتظر، به اندازه‌ یاران سیدالشهداء(ع)، از جان و مال خود، خواهیم گذشت؟ منتظر واقعی در میدان عمل، به سوی ظهور گام بر می‌دارد و در هر صبح با امامش بیعتی تازه می‌بندد و به خدای خویش قول میدهد که هرگز از این عهد و پیمان برنگردد، تا از یاران و دفاع‌کنندگان از مولایش باشد و در این راه از همه پیشی بگیرد؛ عهدی که حتی مرگ هم نتواند آن را بشکند: «اللهم إنی اجدد له فی صبیحة یومی هذا و ما عشتُ من أیامی عهداً و عقداً و بیعةً له فی عنقی لا أحول عنها و لا أزول ابداً اللهم اجعلنی من أنصاره و أعوانه و الذّابینَ عنهُ و المسارعین الیه فی قضاء حوائجه و الممتثلینَ لِأوامره و المحامین عنه و السابقینَ إلی ارادته و المستشهدین بین یدیه اللهم إن حال بینی و بینه الموت الذی جعلته علی عبادک حتماً مقضیاً فأخرجنی من قبری مؤتزراً کفنی شاهراً سیفی مجرداً قناتی ملبیاً دعوة الداعی فی الحاضر و البادی»(۱۹)

پی نوشت :

۱٫ الکامل فی التاریخ، ج ۲، ص ۵۷۷

۲٫ مقتل الحسین، مقرم، ص ۵۹

۳٫ پیامبر اکرم(ص) در حدیث ثقلین از امام، به عنوان یکی از امانات خویش نام میبرد و عنوان میکند که در قیامت، شفیع کسی خواهند بود که به این امانت چنگ زند.

۴٫ اللهوف، ص ۳۵

۵٫ ابصار العین، ص ۹۶

۶٫ منتخب الأثر، آیت الله صافی گلپایگانی، ص ۲۴۴

۷٫ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۵۲، ص ۳۰۸

۸٫ ارشاد شیخ مفید، ص۲۳۱

۹٫ تاریخ الامم و الملوک، ج ۵، ص ۴۰۷

۱۰٫ همان، ص ۴۰۵

۱۱٫ بحار، ج ۴۴، ص ۳۸۳

۱۲٫ الغیبة، نعمانی ص ۳۱۷

۱۳٫ ابصار العین، ص ۱۲۰

۱۴٫ الهوف، ص ۱۳۰

۱۵٫ بحارالانوار، ج ۳۶، ص ۲۰۷

۱۶٫ همان، ج ۵۲، ص ۳۰۸

۱۷٫ مقتل الحسین علیه السلام ، مقرم، ص ۲۱۹

۱۸٫ الهوف، ص ۱۲۷-۱۲۹

۱۹٫ مفاتیح الجنان، دعای عهد